انوار معرفت، سال دوم، شماره دوم، پیاپی 6، پاییز و زمستان 1392، صفحات -

    نخستین سخن

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    خداخواهی و دل مشغولی به خدا در فطرت آدمی نهاده شده است. در این میان، برخی انسان ها این امر فطری را به طور گسترده در پهنه زندگی خود حاضر کرده اند و تمامی لحظات حیات خود را در مواجهه مستقیم با این حقیقت بی بدیل و خداوند بی شریک به سر می برند. حالِ چنین انسان هایی حالی عرفانی و معنوی است و صاحبان چنین حالی، عارف یا جویای عرفانند. بنابراین، عرفان در صحنه زندگی بشر پاسخگوی چنین دلمشغولی با شکوهی است.
    در حقیقت، عرفان، خواهان وصول و معرفت به خدا و معامله با اوست. روشن است که پاسخ به این خواسته فطری و دغدغه معنوی در صورتی پاسخی درخور خواهد بود که از سویی، از هر گونه گزندی مصون و از هر نوع انحرافی در امان باشد و از سوی دیگر، با سایر خواسته های فطری بشر و ابعاد وجودی انسان سازگار باشد.
    با این وصف، می توان عرفان و معنویت را به معنویت ناب و غیر ناب تقسیم کرد؛ معنویت ناب یا سره آن است که در عین حفظ ابعاد وجودی و خواسته های فطری انسان، وی را به سر منزل مقصود، یعنی وصول و معرفت به خداوند سبحان برساند و معنویت غیرناب یا ناسره آن است که با وجود ادعای وصول و معرفت به حق، بالمآل به  انانیت، شیطنت، لاابالی گری و دنیاخواهی منتهی می شود و با سایر ابعاد وجودی انسان ناسازگار افتد.
    مکاتب معنوی و عرفانی بر پایه آموزه های هستی شناختی، دستورات سلوکی، پیشنهادها برای سبک زندگی و جهت گیری ها در باب ابعاد وجودی و خواسته های فطری انسان شکل می گیرند. براساس این مجموعه مؤلفه های بنیادین، مزاج و بافت ویژه ای فراهم آمده، موجب امتیاز مکاتب عرفانی و معنوی از یکدیگر می شود. در این میان، هر مکتب عرفانی که با ابعاد وجودی انسان و خواسته های فطری او سازگارتر باشد و بتواند این ابعاد را هماهنگ با مقصود نهایی در ساختار عرفانی خود حفظ کند، بلکه این ابعاد  را از دل هدف و نگاه عرفانی خاص خود به در آورده، پرورش دهد و به آنها جهت توحیدی ـ معنوی بدهد و به عبارتی دیگر، جمعی سالم بین این ابعاد پیشنهاد دهد که مطابق فطرت انسانی باشد، به حقانیت نزدیکتر و به مقصود خود کامیاب تر خواهد بود.
    چنین مکتب برتری را منطقاً باید در ادیان الهی جستجو کرد؛ زیرا روشن است که خدایی که انسان را آفریده و نسبت به وی و تار و پود وجودش شناخت حقیقی دارد، می تواند راه وصول و معرفت را به وی بنمایاند. در این میان، معنویت بر آمده از اسلام، به دلیل خاتمیت و کمال نهایی ادیان الهی، نهایتِ مقصود را در این زمینه فراهم نموده است. باطن معنوی این دین کامل الهی، در قرآن و تعالیم رسول اکرم و امامان معصوم به همگان عرضه شده است. از این رو تعالیم عرضه شده در این کتاب آسمانی و حقایق بیان شده توسط حجج الهی، می تواند معیار بررسی سایر مکاتب عرفانی باشد. بنابراین، شایسته است مؤلفه های بنیادین مکتب عرفانی اهل بیت که همان مکتب عرفانی رسول اکرم و قرآن کریم است، مورد مداقه قرار گیرد تا بتوان از آن به عنوان مکتب عرفانی ناب برتر و باقی، به سان معیار بهره برد. و از این طریق، انحرافات سایر مکاتب عرفانی دیگر را دریافت.
    مؤلفه های بنیادین این مکتب نورانی عبارتند از:
    1. راه اصلی به سمت خدا راه بندگی و عبودیت محض و عشق به خدا و عبادت احراری است. باید در این مسیر، تسلیم کامل او بود، از هر گونه انانیت و دنیاخواهی و نفس پرستی دست کشید و در پی رضوان الهی حرکت و با او معامله کرد و در نهایت خواهان کمال انقطاع از غیر و شیرینی لقاء او و عزّ قدس و معدن عظمت او بود. معنویت حقیقی را باید در شیفتگی به حضرت حق و اشتیاق و ولع به ذکر او و دستیابی و نیل به اسماء او و محل قدس او جستجو کرد. بنابراین، بر اساس تعالیم و سخنان اهل بیت عصمت و طهارت چنین معنویتی است که می تواند انسان را به وصول حق رهنمون شود. روشن است که در این مکتب خودخواهی، دکان داری، دنیاخواهی، تعصبات سلسله ای، تعشقات نفسانی و حتی خودمحوری مدرن، هر چند به نام عرفان پذیرفته نیست، چرا که این امور در حقیقت از روح عرفان جدا و دکانی کج راهه بیش نیستند.
    2. معرفت ناب در مکتب اهل بیت در باب خدا این است که حقیقت هستی از آن اوست. او نامحدود و بی انتها و محیط به همه است. بی آن که حلول کند، دل هر ذره و مکانی را پر کرده است. داخل در هر شیئ است، بی آن که با او ممزوج شود، خارج از هر شیئ است بی آن که از او جدا باشد. جدایی به نحو عزلی در حق او منتفی است. او به وصف احاطه و اقتدار از همه جداست. او واحد احد و یگانه بسیط است. در همّ عالم به هر کجا که رو کنیم وجه اوست. همه جا فقط اوست که ظاهر است و باطن. در شدت ظهورش باطن و در نفس بطونش ظاهر است. با اسمای حسنایش، عالم را پدید آورده و با اسمایش، عالم را پر کرده، در آن کار می کند. هر فعلی، فعل اوست. همه چیز از او ناشی می شود. همه بنده اویند و در همه اشیاء حاضر است. به همه اشیاء نزدیک است. بین انسان و قلبش حایل است. بر این اساس، به روشنی می توان گفت: آن عرفانی که از حلول یا تثلیث و مانند آن سخن می گوید، یا در جهان مدرن خدا را از اطلاق و احاطه و هیمنه می اندازد، به بیراهه رفته است.
    3. مسلماً این راه بدون هادیان حقیقی و راهبران باطنی میسور نیست؛ اینان که همان انبیاء و اوصیای خدا و ائمه معصومین هستند، خود، این راه را به مدد حق  طی کرده اند و مقرب درگاه او و صاحب اسم اعظم الهی هستند و از حیات برتر معنوی برخوردارند. این حجج الهی، واسطه آسمان حق و زمین حق اند. راه معنویت و توحید بدون این ابواب الهی بسته است. دیگران لازم است با راهبری و عنایت این مقربان درگاه الهی، راه باطن را بپیمایند؛ چه اینکه بخشی از اندیشه امامت به این معنا اشاره دارد. از این رو، حفظ معنویت اسلام، پس از رسول اکرم بر عهده ائمه معصومین است. اساساً لازمه قهری اندیشه معنویت ناب، اندیشه امامت و قطب باطنی است. آن مکاتبی که ولایت و تولی این حجج الهی را نمی پذیرند، به بی راهه می روند.
    4. یکی از لوازم طبیعی سه مؤلفه نخست، این است که انسان شرایع الهی را و در نهایت، شریعت ختمی و دستورات این دین توحیدی را بپذیرد و بر اساس روح بندگی و عبودیت،  اطاعت از خدای واحد احد و تعبد دقیق و سرسپردگی پر طراوت به شریعت و دستورات آن داشته باشد. بی معناست کسی بخواهد به محبوب حقیقی، یعنی خداوند سبحان برسد، ولی دستورات او را اجرا نکند، عدم اجرای دستور خدای آگاه به بنده و راه بندگی اش، نتیجه ای جز گمراهی و ضلالت ندارد. آن عرفانی که دعوت به لاابالی گری و عدم پذیرش شریعت یا ریاضت های غیر شرعی و بدعت های بی معنی می کند و یا این که سقوط شریعت را در مقاطع از سلوک توصیه می نماید، یقیناً جز ضلالت نصیبی نخواهد داشت.
    5. یکی از ابعاد وجودی انسان، بعد اجتماعی و سیاسی اوست. صحنه اجتماع و سیاست هم صحنه بندگی و پیاده سازی دستورات محبوب حقیقی است. اساساً همه صحنه های زندگی برای مکتب ناب عرفانی، معنی بندگی و حضور و مراقبه و معامله با اوست و صحنه اجتماع و سیاست از این قاعده مستثنی نیست، بلکه راه بسط معنویت، ورود در صحنه سیاست در سایه معرفت توحیدی و سلوک معنوی است. همان گونه که رسول اکرم و امامان معصوم و اندیشه ناب امامت، در بعد ظاهری به آن تأکید کرده است. اساساً قوت ولایت باطنی مبدل به دستگیری از خلق و راهبری خلق در صحنه سیاست و حکومت می شود. آن مکتب عرفانی که قواعدش اجازه ورود در صحنه سیاست و اجتماع نمی دهد، بلکه آن را به طور مطلق مانع می داند و یا دعوت به معنویت به طورکلی منعزل از جامعه و سیاست می نماید، از عرفان ناب فاصله گرفته است.
    6. فطرت انسانی بر پذیرش عقل و عقلانیت و علم است؛ آن عقل و علمی که سره و سلیم و نورانی باشد و  راه را بر توحید ناب و معنویت پاک نمی بندد. اساس هستی بر عدل و حکمت و معنویت و شهود و عشق است و فطرت انسان نیز هماهنگ با نظام هستی است. بنابراین، نفی علم و معرفت و عقل، نفی حقیقت هستی است که در حقیقت نفی معنویت حقیقی خواهد بود. در مکتب اهل بیت  و مکتب اسلام عقلانیت در کنار معنویت و علم حصولی در کنار شهود مطرح است. این دو در این مکتب جدایی ناپذیرند. آن مکتب عرفانی که عقل گریزی را پایه تعالم خود قرار می دهد و بی مهری به عقل را سر لوحه کار خود قرار می دهد، از عرفان ناب فاصله گرفته است.
    7. اخلاق نیک یکی از ابعاد فطری انسان است و اساس عالم بر پاکی و عدالت و احسان بنا شده است و فطرت انسان با نظام احسن هماهنگ است. عرفان ناب، اخلاق پاک، به ویژه اخلاق برخاسته از توحید را مقدمه وصول می شمارد و در پایان، اخلاق الهی را ثمره وصول معرفی می کند؛ همان گونه که بعثت نبی خاتم برای تکمیل اخلاق بوده است. و اهل بیت همواره به اخلاق نیک و فضایل پسندیده دعوت می کردند. این حجج الهی، خود این فضایل پسندیده را به کمال و تمام آن در خود پیاده کرده بودند. آن عرفانی که به اخلاق به طور کلی بی مهری می کند و گاه مقدمه قبل از وصول می شمارد و بعد از وصول به آن توجهی ندارد، در حقیقت از مسیر درست به در رفته است.
    باری! مکتب ناب عرفانی به برکت تعالیم اهل بیت آن عرفانی است که سلوک به سمت حق را در بندگی و عبودیت محض و عشق به او بیابد و معرفت ناب توحیدی را عرضه کند و ولایت اولیای الهی را بپذیرد و تسلیم محض شریعت الهی شود. معنویت را با عقلانیت و اخلاق و سیاست جمع نماید. مقاله ای که در این شماره، به نسبت تصوف و عرفان، با تشیع و خاستگاه شیعی عرفان از منظر علامه طباطبایی می پردازد، بخشی از آنچه را که گفته شد، باز می نمایاند.

    سردبیر

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1392) نخستین سخن. فصلنامه انوار معرفت، 2(2)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نخستین سخن". فصلنامه انوار معرفت، 2، 2، 1392، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1392) 'نخستین سخن'، فصلنامه انوار معرفت، 2(2), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نخستین سخن. انوار معرفت، 2, 1392؛ 2(2): -