انوار معرفت، سال سوم، شماره اول، پیاپی 7، بهار و تابستان 1393، صفحات 83-108

    سیروسلوک معنوی در نگاه اهل بیت علیهم السلام

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    جواد گلی / دانش‌پژوه دکتری فلسفة دین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / rzgoli639@gmail.com
    چکیده: 
    مهم ترین هدف اسلام، سیر معنوی بشر به سوی خدا و تقرب به اوست. هدف این مقاله، ارائۀ برنامۀ سیر و سلوک معنوی است که توسط اهل بیت علیهم السلام ارائه شده. از این رو، نوشتار با تمرکز بر احادیث منقول از رسول اعظم و امامان معصوم علیهم السلام، بة شیوۀ توصیفی و تحلیلی تلاش دارد تعالیم آنان را در زمینۀ سلوک معنوی ارائه نماید. در دیدگاه اهل بیت علیهم السلام مسیر سلوک معنوی به سوی خداست و به تقرب به خدا و فنای در او منتهی می گردد. طی این مسیر، نیازمند بهره گیری از راهنمایان سلوک و رفیقان سلوکی است. در این راه، سالک باید موانع درونی و برونی سیر در کوی الهی را بزداید و با انجام عوامل سیر در راه خدا، که جامع آنها طاعت الهی است، درجات چهارگانۀ تشکیکی سلوک، یعنی اسلام، ایمان، تقوا و یقین نایل گردد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     


    مقدمه

    بر اساس معارف الهی، مبدأ و منتهای انسان خداست (بقره: 156). دنیا محل استقرار دائمی انسان نیست، بلکه یکی از مراحل سفر اوست (تمیمی آمدی،1410ق، ص275). ملکات و اعمال اختیاری انسان در دنیا، در سیر او به سوی خدا نقشی اساسی دارد. برخی ملکات و اعمال، موجب دوری انسان از راه مستقیم الهی می گردد (امام صادق علیه السلام، 1400ق، ص83). برخی از حالات نفسانی و اعمال انسان نیز موجب نزدیکی او به خدا می گردد (ابن شعبه حرانی، 1363ق، ص211) و سرانجام او را به وصال خدا سوق می دهد. با توجه به اینکه انسان از قبل، تجربه ای نسبت به راه سلوک به سوی خدا ندارد و حس و عقل بشر از ترسیم برنامۀ حرکت به سوی او ناتوان است باید در این راه از راهنمایی کسانی بهره برد که از آبشخور وحی الهی سیراب و از علم الهی بهره مند شده اند. پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام برترین مصادیق چنین افرادی هستند. ازاین رو، در پیمودن این راه باید از آنان و تعالیم تعالیمشان مدد جست.

    در زمینۀ ویژگی های مسیر سلوک معنوی، هدف، عوامل و موانع آن و درجات سلوک معنوی از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام، تاکنون تحقیقی جامع صورت نگرفته، هرچند آثار پراکنده در این زمینه وجود دارد. ازاین رو، هدف این مقاله این است که محورهای نام برده با توجه به احادیث و ادعیه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ارائه شود و روایاتی که مفاد آنها راهنمای دستیابی به مدارج عالی و مقامات رفیع در سیر به سوی خداست، بررسی شود.

    در اینجا تذکر چند نکته ضروری است: اولاً، با توجه به گستردگی موضوع مقاله، به هریک از این محورها به اجمال پرداخته شده است. نویسنده اذعان دارد که هریک از این محورها، نیاز به تدوین چند کتاب دارد. ثانیاً، روایاتی در این مقاله مورد استناد قرار می گیرد که صدور آن از معصومان علیهم السلام مورد اطمینان است. شیوه مؤلف در کسب اطمینان در مورد صدور روایات، موافقت آنها با قرآن و احادیث قطعی الصدور است. این همان شیوه ای است که مورد توصیه اهل بیت علیهم السلام است. بنابراین، اگرچه در مواردی احادیث مورد استناد در این مقاله، از جهت سندی ضعیف هستند، اما با توجه به قوّت مضمون و متنشان و انسجام آنها با قرآن و احادیث قطعی، از آنها استفاده شده است.

    مسیر سلوک معنوی

    سیر معنوی، همانند هر سیر دیگر، نیازمند مسیری است که سلوک در آن جریان دارد. بر اساس احادیث اهل بیت علیهم السلام، مسیر سلوک معنوی دارای ویژگی های ذیل است:

    1. مسافت مسیر سلوک، برای انسانی که در حال سیر به سوی خداست، نزدیک است. امام زین العابدین علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی در این زمینه می فرمایند: أَنَ‏ الرَّاحِلَ‏ إِلَیْکَ‏ قَرِیبُ‏ الْمَسَافَةِ (طوسی، 1411، ج2، ص583)؛ کسی که به سوی تو سفر می کند، مسافتش نزدیک است.

    2. راه های رسیدن به خدا متعدد است، ولی یکی از آنها نزدیک ترین راه است. انسان باید از خدا توفیق پیمودن آن راه را بخواهد. ازاین رو، امام زین العابدین علیه السلام در راز و نیاز با خدا اینچنین دعا می کنند: خدایا ما را در راه های رسیدن به خودت حرکت بده و ما را در نزدیک ترین راه ها برای حضور به خدمتت سیر بده (مجلسی، 1403ق، ج‏91، ص147).

    3. مسیر سیروسلوک انسان عمودی است نه افقی. به عبارت دیگر، درجات سیر و سلوک در طول یکدیگر قرار دارند و مانند نردبانی است که انسان باید به تدریج، از پله های آن به بالا صعود کند. حدیث ذیل شاهدی بر این مدعاست: ایمان ده درجه دارد و همانند نردبانی است که پله پله باید از آن صعود کرد (کلینی، 1429ق، ج3، ص115).

    هدف سلوک معنوی

    هدف انسان در سلوک تقرب به خداست. انسان سالک، باید طالب رسیدن به بالاترین درجات قرب الهی باشد (ابن طاووس، 1409ق، ج‏2، ص709). او در سلوک خود، به جایی می رسد که بهشت و دنیا و آخرتش در خدا خلاصه می شود. امام زین العابدین علیه السلام در مناجات با خداوند متعال در این زمینه می فرماید: وَلَا تُبْعِدْنِی مِنْکَ یَا نَعِیمِی‏ وَجَنَّتِی‏ یَا دُنْیَایَ وَآخِرَتِی (مجلسی، 1423ق، ص412)؛ ای نعمت و بهشت من؛ ای دنیا و آخرت من؛ من را از خودت دور مساز.

    او در پرتو فضل الهی، از همه چیز به طور کامل منقطع گشته، تنها به خداوند می پیوندد و با گذر از حجاب های میان او و خدا، به لقای حضرت حق نایل می گردد.

    خدایا کمال انقطاع به سوی خودت را به من ارزانی دار و چشم های دل هایمان را با روشنایی نگاه آنها به سوی خودت نورانی کن، تا چشم های دل ها، حجاب های نورانی را بدرند و به معدن عظمت الهی بپیوندند و ارواح ما به عزّ قدست معلّق شوند (ابن طاووس، 1409ق، ج2، ص687).

    با رسیدن به چنین جایگاهی، انسان محبوب خدا شده و در خدا فانی شده و از مظاهر برتر خدا می گردد. خداوند متعال در حدیث قدسی قرب نوافل در این زمینه می فرماید:

    بنده مؤمن با انجام نوافل به من نزدیک می شود تا آن گاه که من او را دوست داشته باشم و چون او را دوست بدارم، گوش وی خواهم شد، همان گوشی که با آن می شنود و دیده او خواهم شد؛ همان دیده ای که با آن می بیند و زبان او خواهم شد همان زبانی که به گفت و گو می نشیند و دست او خواهم شد؛ همان دستی که کار می کند (کلینی، 1429ق، ج‏4، ص74).

    راهنمایان سلوک معنوی

    راهنمای سیر و سلوک، نقش مهمی در سعادت سالک دارد. امام علی علیه السلام در این زمینه می فرماید: سعادتمند کسی است که راه سلامت را با بصیرتی که از بصیرت دهندگان کسب کرده، بپیماید و با اطاعت از اوامر هدایت کنندگان در این راه سیر کند (تمیمی آمدی، 1410ق، ص431).

    خداوند متعال بر اساس حکمت خود، راه های هدایت را برای مردم بیان کرده است و در این راه ها راهنمایانی قرار داده و مردم را از چگونگی سیر به سوی خود آگاه کرده است. اگر کسی در این مسیر، به دنبال راهنمایان الهی حرکت کند، به مقصد هدایت می شود. اما اگر کسی به سراغ آنان نرود، راه انحراف و سقوط را می پیماید (کلینی، 1429ق، ج‏1، ص445-446)؛ زیرا راهنمایان الهی، برخلاف دیگران، به دلیل برخورداری از عصمت الهی از گناه، لغزش و خطا منزه هستند. بنابراین، آنان استوارترین راه به سوی خداوند متعال هستند و لیاقت راهنمایی مردم را در سیر و سلوک به سوی خدا دارند (صدوق، 1413ق، ج‏2، ص 611-613). بر این اساس، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و اهل بیت معصومش علیهم السلام راه خدا معرفی شده اند که موجب وصال انسان به خداوند متعال می گردند (مجلسی، 1403ق، ج‏16، ص 358-359).

    رفیقان سلوک معنوی

    سالک در سیر خود، در مسیر بندگی نیاز به همراهانی دارد که دیدارشان، سالک را به یاد خدا اندازد و گفتارشان بر معرفت او بیفزاید و با عمل خود، سالک را به توجه به آخرت ترغیب کنند (کلینی، 1429ق، ج1، ص95). این همنشینان، عیوب سالک را برایش بازگو کرده، در زدودن آنها یاریش می کنند و خطرات راه را به او تذکر می دهند. اگر در حرکتش متوقف شد، از او دستگیری کرده و او را در ادامه سیر یاری می کنند. در سخنان اهل بیت علیهم السلام، از این رفیقان با عنوان اخ فی الله نام برده شده است (نهج البلاغه، 1414ق، ص526). چنین رفقایی نادر هستند (مجلسی، 1403ق، ج‏100، ص10). آنها به اندازه ای ارزشمند هستند که اگر کسی آنها را از دست دهد، گویی شریف ترین اعضایش را از دست داده است (تمیمی آمدی، 1410ق، ص669). حقیر شمردن دنیا، دوری کردن از افراط در سخن گفتن و خوردن، مخالفت کردن با خواسته های نفسانی، داشتن تواضع، صبور بودن و مدارا کردن با مردم، از مشخصه های رفیق سلوکی است (نهج البلاغه، 1414ق، ص526).

    موانع سلوک معنوی و راه های برطرف کردن آنها

    سیر و سلوک معنوی، حرکت در راهی مستقیم است. اما در این راه، راهزنانی وجود دارند که مانع راه سالک شده و او را به مسیر انحرافی سوق می دهند و سرانجام موجب هلاکت او می گردند. با نظر به اینکه این راهزنان ممکن است در درون انسان ریشه داشته یا در بیرون از او وجود داشته باشند، می توان مهم ترین موانع سلوک را بر اساس سخنان اهل بیت علیهم السلام به دو دسته ذیل تقسیم کرد:

    الف. موانع درونی و راه های برطرف کردن آنها

    موانع درونی سلوک از نفس اماره نشئت می گیرد. بر این اساس، در تعالیم اهل بیت علیهم السلام نفس اماره دشمن ترین موجودات نسبت به انسان (ابن فهد حلی، 1407ق، ص 314)، منشأ هر شر و همدم هر بدی معرفی شده است که انسان را به عصیان سوق می دهد و با طاعت الهی مخالفت می کند و همنشین شیطان می باشد (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص23). امام زین العابدین علیه السلام، در مناجات شاکرین این گونه از دست نفس به درگاه الهی شکوه می کند:

    ‏إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَإِلَی الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَبِمَعَاصِیکَ مُولَعَةً وَبِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُکُ بِی مَسَالِکَ الْمَهَالِکِ وَتَجْعَلُنِی عِنْدَکَ أَهْوَنَ هَالِکٍ (همان، ج‏91، ص 143)؛ خدایا به تو از دست نفسی شکایت می کنم که به بدی امر می کند و به خطاکاری مبادرت می کند و شیفته گناهان است و خودش را در معرض خشم تو قرار می دهد و مرا در مسیر هلاکت می راند و من را نزد تو از پست ترین هلاک شدگان قرار می هد.

    بنابراین، نفس امّاره مانع صعود انسان در راه سلوک و موجب سقوط او می باشد. اهل بیت علیهم السلام برای در امان ماندن سالک از خطرات نفس اماره، ریاضت نفس در پرتو تقوای الهی را توصیه کرده اند (نهج البلاغه، 1414ق، ص 417). مهم ترین راهکارهای ریاضت نفس در احادیث عبارتند از:

    1. محاسبه نفس: حساب کشیدن از نفس و سرزنش آن، از راه های مهار نفس است. سالکان طریق الهی، به محاسبه اعمالی که انجام داده اند، می پردازند (تمیمی آمدی، 1410ق، ص352). اگر عمل خیری انجام داده باشند، از خدا توفیق برای انجام طاعات بیشتر را استدعا می کنند و اگر گناهی از آنان سر زده باشد، از درگاه الهی طلب استغفار کرده، توبه می کنند و نفس خود را مورد عتاب و سرزنش قرار می دهند (کلینی، 1429ق، ج4، ص269).

    2. مخالفت با نفس: راه دیگر مهار نفس، مخالفت با آن است. بدین گونه که اگر انسان در کاری بر سر دو راهی قرار گرفت، آن راهی را که مطابق خواسته نفس است، ‏رها کرده و راه دیگر را برگزیند (نهج البلاغه، 1414ق، ص526).

    3. رعایت آداب خوردن و آشامیدن: مهم ترین این آداب، که در ریاضت نفس تأثیر بسزایی دارند، عبارتند از:

    الف. اگر انسان اشتهای به غذا نداشت، از خوردن خوداری کند؛ زیرا موجب حماقت و بلاهت می گردد؛

    ب. فقط در صورتی که گرسنه شد، غذا بخورد؛

    ج. غذای حلال بخورد و غذا را با نام خدا شروع کند (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص 226).

    سالک باید به همراه ریاضت نفس، موانعی را که نفس امّاره در مسیر سلوک ایجاد می کند، شناسایی کرده و به درمان آنها بپردازد. مهم ترین این موانع عبارتند از:

    غفلت

    یکی از موانع مهم سلوک غفلت است؛ زیرا غفلت مانع از توبه و بازگشت به سوی خداست (همان، ج‏91، ص142) و انسان غافل، فاقد آمادگی برای لقای الهی می باشد (همان، ج‏91، ص145). ازاین رو، غفلت از خدا بزرگ ترین فساد معرفی شده است (امام صادق علیه السلام، 1400ق، ص107).

    برای درمان غفلت، ابتدا باید از به خواب رفتن عقل، به خدا پناه بریم (نهج البلاغه، 1414ق، ص347). سپس ریشه های غفلت را در نفس شناسایی کنیم. غفلت ناشی از آرزوهای طولانی، حرص و تکبر می باشد که ریشه در دنیادوستی، پیروی از هوای نفس و شیطان و جاه طلبی دارد (امام صادق علیه السلام، 1400ق، ص107-108). ازاین رو، برای درمان غفلت باید تدابیر ذیل را به کار گرفت:

    الف. رویگردانی از دنیا و آسایش آن و مردم دنیاطلب؛

    ب. ترک عادات نادرست؛

    ج. ریشه کنی شهوات با یاد دائمی خدا و ملازمت طاعت الهی و تحمل سرزنش مردم.

    با پایبندی به این دستورات، مغفرت و رحمت الهی شامل حال انسان می گردد و از زمره غافلان رهایی یافته، وارد رحمت الهی شده و به سوی خدای کریم سلوک می کند (همان، ص108).

    گـناه

    گناهان مسیر سیر انسان به سوی خدا را مسدود می کنند؛ زیرا اولاً، گناهان حجاب میان بنده و خداوند متعال می باشند (طوسی، 1411ق، ج‏2، ص583). ثانیاً، گناهان موجب مرگ قلب می گردند (مجلسی، 1403ق، ج‏91، ص142). ازاین رو، انسان گناهکار در نماز، که موجب عروج او به سوی خدا و تقرب به حق است، کسل می باشد و از نعمت مناجات با خدا محروم می گردد (طوسی، 1411ق، ج‏2، ص588). ثالثاً، سیر در کوی الهی روزی معنوی انسان است و پیامد گناهان، محرومیت از روزی، اعم از روزی مادی و معنوی، است (برقی، 1371ق، ج‏1، ص115-116).

    سالک برای رهایی از گناهان باید به امور ذیل اهتمام ورزد:

    1. امور دفعی: امور دفعی اقداماتی پیش گیرانه هستند که مانع آلودگی قلب سالک به غبار گناهان می شوند. مهم ترین امور دفعی عبارتند از:

    الف. زهد: دنیا دوستی ریشه گناهان می باشد (امام صادق علیه السلام، 1400ق، ص138). ازاین رو، سالک باید ابتدا تعلق به دنیا را از دل ریشه کن کند. زهد، راه درمان دنیاطلبی است. بی رغبتی و زهد نسبت به دنیا موجب می گردد انسان نسبت به عیوب دنیا و راه های درمان آن بصیرت یابد و با سلامتی و بدون آسیب از دنیای فانی گذر کرده و به دار ابدی سیر کند (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص 331). ازاین رو، ترک دنیاطلبی و دشمن داشتن دنیای فانی، یکی از برترین اعمال در درگاه الهی معرفی شده است (همان، ج‏3، ص338).

    ب. مراقبه: مراقبه دائمی، یکی دیگر از عوامل مصونیت در برابر گناهان است. مراقبه این است که انسان توجه داشته باشد که در محضر خداست. بنابراین، وقتی در معرض گناه قرار گرفت، خود را حفظ کند و مرتکب گناه نشود (مجلسی، 1403ق، ج74، ص28).

    2. امور رفعی: امور رفعی، آن اقدامات درمانی هستند که روح تیره گشته با گناه را تطهیر کرده، آن را جلا می دهند. مهم ترین امور رفعی برای درمان گناهان، توبه است. توبه، راه زدودن زنگار گناهان از دل است و قلبی را که گناهان او را میرانده اند، زندگی می بخشد. توبه بدین گونه است که انسان از گناهانی که مرتکب شده، پشیمان شود و از آنها به درگاه خداوند آمرزنده استغفار کند (همان، ج‏91، ص142). سالک راه الهی، باید بر توبه مداومت کند تا در زمره توابین قرار گیرد. در نتیجه، از گناهان طاهر گردیده و درجاتش ارتقا یافته (امام صادق علیه السلام، 1400ق، ص98) و به قرب خداوند نایل گردد (ابن طاووس، 1409ق، ج‏2، ص 686).

    ب. موانع بیرونی و راهای برطرف کردن آنها

    موانع بیرونی سیر و سلوک، ناشی از دو دسته موانع زیر است:

    1. شیاطین انسانی: همنشینی با افرادی که زندگی خود را به بیهودگی می گذرانند، یکی از عوامل محرومیت از مناجات با خدا و مانع بندگی اوست (طوسی، 1411ق، ج‏2، ص 588). ازاین رو، معاشرت با این افراد سالک را از صراط مستقیم، که بندگی عامل سیر در آن است، منحرف می کنند.

    2. شیاطین جنی: آنها موجب گمراهی انسان و اغوای او می شوند و با وسواس و افکار شیطانی، قلب انسان را اشغال می کنند و بر آن سلطه می یابند (مجلسی، 1403ق، ج‏91، ص 143). ازاین رو، آنان مانع شهود ملکوت آسمان ها می گردند (همان، ج‏56، ص163). همچنین آنان با نفس امّاره همدستی کرده، دنیادوستی را برای انسان زیبا جلوه می دهند. در نتیجه، مانع بندگی و قرب به خدا می شوند. امام زین العابدین علیه السلام در مناجات شاکرین از دست این گروه شیاطین این گونه به درگاه خدا شکایت می کند: إِلَهِی أَشْکُو إِلَیْکَ عَدُوّاً یُضِلُّنِی وَشَیْطَاناً یُغْوِینِی قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِی وَأَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِی یُعَاضِدُ لِیَ الْهَوَی وَیُزَیِّنُ لِی حُبَّ الدُّنْیَا وَیَحُولُ بَیْنِی وَبَیْنَ الطَّاعَةِ وَالزُّلْفَی (مجلسی، 1403ق، ج 91، ص 143)؛ خدایا به تو شکوه می کنم از دشمنی که درصدد گمراهی من است و از شیطانی که می خواهد مرا اغوا کند و با وسوسه هایش سینه مرا پر کند و برقلب من احاطه یابد. او به هوای نفس کمک می کند و حب دنیا را برای من زینت داده و مانع اطاعت از تو و تقرب به تو می گردد.

    برای رهایی از موانع بیرونی سلوک اولاً، باید از شّر شیاطین به خدا پناه بریم (همان، 1403، ج ‏91، ص 143). ثانیاً، برای بر حذر ماندن از آفات دوستان شیطان صفت، باید کسانی را به همنشینی برگزید که انسان را به حیات جاودان اخروی توجه می دهند و در اعمال خیر کمک کار هستند (تمیمی آمدی، 1410ق، ص637). ثالثاً، برای مقابله با شیطان جنی، باید علیه آنان جهاد کرد و با آنها مخالفت نمود. در پرتو چنین رفتاری، انسان به تزکیه نفس و ارتقای درجات در درگاه الهی نایل می گردد (همان، ص423).

    عوامل سلوک معنوی

    همزمان با برطرف کردن موانع سیر و سلوک، سالک باید به اموری بپردازد که موجب سیر و تقرب او به خداست. اگرچه خاندان رسالت به طورکلی، اطاعت از خدای متعال (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص190)، با انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات را موجب سلوک و تقرب به خدا دانسته اند (همان، ج‏4، ص74)، اما برخی اعمال، را به طور ویژه عامل تقرب در سیر و سلوک به سوی خدا معرفی کرده اند که در این مجال به اجمال به مهم ترین آنها اشاره می کنیم.

    الف. اعمال قلبی

    مقصود از اعمال قلبی، آن دسته از کارهاست که از قلب و دل انسان نشئت می گیرد و صرفاً جنبه باطنی دارد. بر اساس برخی روایات، اعمال قلبی در سلوک انسان از اعمال بدنی مؤثرتر است (مجلسی، 1403ق، ج‏75، ص364). برجسته ترین اعمال قلبی را، که در سخنان اهل بیت علیهم السلام عامل صعود و ترقی انسان در سیر او معرفی شده، می توان بر مبنای تحلیل عقلی بدین ترتیب برشمرد:

    تفکر

    تفکر، نقشی اساسی در ابتدای سلوک و در ادامه آن دارد؛ زیرا تفکر عامل بیداری انسان و آگاهی او از جایگاهش در نظام هستی و نسبت او با مبدأ، معاد و سایر موجودات است و او را وادار به تلاش برای بهره برداری هرچه بهتر از نعمت های الهی در زندگی دنیوی برای رسیدن به مقصد حقیقی می کند. بر این اساس، ائمه علیهم السلام، به تفکر مستمر در مورد خداوند متعال و قدرتش (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص141)، مخلوقاتش (مجلسی، 1403ق، ج1، ص88)، نعمت های خداوند (تمیمی آمدی، 1410ق، ص56)، ملکوت آسمان ها و زمین (همان، ص96)، مردن (مجلسی،1403ق، ج6، ص137) و قیامت (کلینی، 1429ق، ج1، ص120) توصیه کرده اند. همچنین تفکر را وسیلۀ تقرب به خدا شمرده (تمیمی آمدی، 1410ق، ص685)، آن را برتر از سایر عبادات معرفی کرده اند (کلینی، 1429ق، ج15، ص63)، به گونه ای که یک ساعت تفکر را دارای ارزشی بیش از یکسال عبادت دانسته اند (بحرانی، 1374، ج3، ص245).

    کسب معرفت

    معرفتی که محصول تفکر در کتاب تکوین و تشریع و احادیث معصومان است، برترین عامل تقرب به خداست (کلینی، 1429ق، ج‏6، ص7). در اسلام، کسانی که از جهت معرفتی و عقلی برتر از دیگران هستند، صاحب برترین درجات در دنیا و آخرت می باشند (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص136-137)؛ زیرا معرفت حقیقی موجب خشیت انسان نسبت به خداوند می گردد (تمیمی آمدی، 1410ق، ص469) و خشیت نسبت به خدا، انسان را به فرمانبرداری از او دعوت کرده، از معصیت بازمی دارد و مانع طغیان انسان و خروج از بندگی خداست (طباطبائی، 1417ق، ج20، ص187) و همانند بالی است که در صعود انسان در درجات ایمان و معنویت مؤثر است (تمیمی آمدی، 1410ق، ص364). بر این اساس، ائمه علیهم السلام طالبان راه حق را به مراجعه به علما برای رفع مجهولات و دستیابی به معرفت دعوت کرده اند (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص226) و معرفت به پیشوایان معصوم (کلینی، 1429ق، ج‏2، ص408) و معارف الهی، که در قالب قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام ارائه شده است، را از عوامل ارتقای انسان به درجات برتر شمرده شده اند (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص106). همچنین دستیابی به یقین را از برترین عبادات مقربان درگاه الهی معرفی کرده اند (تمیمی آمدی، 1410ق، ص449).

    حبّ

    عشق به خدای متعال و اولیای الهی، که مستلزم اطاعت از آنان است، از بهترین عوامل تقرب در سیر و سلوک به سوی خداست (برقی، 1371ق، ج1، ص150). ازاین رو، ائمه علیهم السلام به ما تعلیم داده اند که در دعاها درخواست کنیم تا خداوند متعال عشق به خودش و اولیایش و دوست داشتن اعمالی را که موجب تقرب به خداست، نصیب ما گرداند (مجلسی، 1403ق، ج ‏91، ص 149). عشق حقیقی از معرفت عمیق نسبت به خدا ناشی می شود؛ زیرا عشق به زیبایی و کمال تعلق می گیرد و هر قدر معرفت سالک به کمال و جمال الهی فزونی گیرد، عشق به او در قلبش بیشتر رسوخ می کند تا جایی که دل او را از حبّ اغیار خالی کرده و قلبش را احاطه می کند. چنین قلبی عرش رحمان می گردد و محل تجلی اوصاف جلال و جمال الهی می گردد. البته، توجه به این نکته لازم است که حبّ دارای درجات متعددی است. اگر کسی به درجات برتر آن برسد، در زمرۀ اهل یقین قرار می گیرد و به مقام محبان، که از مقامات متعالی درجه یقین در سیر و سلوک است، دست می یابد.

    شوق

    اگر حبّ به خدا در دل سالک شدت گیرد، به شوق او به وصال الهی منجر می شود. چنین شوقی به خداوند، موجب نزدیکی بنده به معبودش می گردد (ابن طاووس، 1409ق، ج‏2، ص686) و آرزوی لقای الهی او را به سوی خدا سوق می دهد (طوسی، 1411ق، ج‏2، ص592). بنابراین، سالک کوی الهی باید درخت شوق وصال به حضرت باری تعالی را در قلبش بارور سازد.

    ثبات اراده

    شوق قلبی سالک به خدا موجب می گردد او با اراده خویش خدا را برگزیند و با ثبات اراده، در راه حق گام بردارد. چنین اراده ای، برترین توشه سالکان کوی الهی می باشد (ابن طاووس، 1409ق، ج‏2، ص678)؛ زیرا سالک در مسیر عبودیت، باید از صراطی عبور کند که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است (صدوق، 1376، ص177) و در راهش گردنه های سختی را در پیش دارد. گذر از این مسیر، جز با اراده ای استوار و پولادین امکان پذیر نیست.

    حلم

    سالک پس از اینکه به ثبات اراده دست یافت، متخلق به حلم و صبر در راه حق می گردد؛ زیرا ثبات اراده موجب می شود انسان در برابر موانع درونی و بیرونی سلوک خود را نبازد و در برابر آنها استقامت ورزد و در مسیر الهی پیشروی کند. درحالی که افراد سست اراده، طاقت مشکلات و سختی های سلوک در صراط مستقیم را ندارند. حلم و صبر، از ملزومات تمام مراحل سلوک است؛ زیرا حرکت در کوی دوست نیاز به صبر بر انجام طاعات، اجتناب از معصیت ها و تحمل مصیبت هایی دارد که برای پخته شدن سالک و ناب شدن گوهر وجودی او ضرورت دارد. علاوه بر این، سالک باید در این مسیر در برابر سرزنش های شیاطین انسی و جنی بردبار باشد، تا از حرکت در مسیر حق سست نشود. ازاین رو، حلم و بردباری لازمۀ راه بندگی و از اموری است که موجب ارتقای انسان به درجات برتر در سیر و سلوک شده (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص117)، موجب می گردد انسان به مقام ابرار نایل گردد (تمیمی آمدی، 1410ق، ص255). امام صادق علیه السلام به سالکان کوی خدا در مورد حلم، سه توصیه دارند:

    1. اگر کسی به تو گفت: اگر یک ناسزا بگویی، در پاسخ ده تا ناسزا می شنوی، به او بگو: اگر ده تا ناسزا بگویی در مقابل یک ناسزا هم نمی شنوی؛

    2. اگر کسی به تو ناسزا گفت، به او بگو: اگر ناسزای تو راست باشد، از خدا می خواهم که من را ببخشد و اگر ناسزای تو دروغ باشد، از خدا می خواهم که تو را ببخشد؛

    3. اگر کسی تو را تهدید به خیانت کرد، تو به او وعده خیرخواهی و وفاداری بده (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص 226).

    اخلاص

    اخلاص بدان معناست که همۀ حرکات و سکنات سالک برای رضای خدا باشد (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص82)، حتی در خوردن و خوابیدن نیت الهی داشته باشد (همان، ص82). حلم و صبر در راه خدا، موجب می شود انسان به تدریج در کورۀ ابتلائات و امتحانات خالص گردد و گوهر وجودی او، از شائبه های شرک و نفاق و کفر رهایی یابد و ذات و صفات و افعالش صبغۀ الهی یابد. بر این اساس، اخلاص راستین از عبادات مقربان درگاه الهی است (تمیمی آمدی، 1410ق، ص449).

    ب. اعمال بدنی

    دسته دیگر از اعمالی که در احادیث اهل بیت علیهم السلام موجب تقرب به خدا شمرده شده اند، اعمال بدنی هستند. این دسته از اعمال، با اعضا و جوارح بدن انسان سر و کار داشته، جنبه ظاهری دارد. اگرچه همانند اعمال دیگری که توسط انسان انجام می شود، با قلب او در ارتباط است. مهم ترین این اعمال بدنی که به طور ویژه در سخنان اهل بیت علیهم السلام، برای تقرب انسان به حق تعالی مورد تأکید قرار گرفته عبارتند از:

    نماز

    نماز یکی از برترین موجبات تقرب افراد متقی به خداست (کلینی، 1429ق، ج‏6، ص7)؛ زیرا اولاً، نماز ذکر و یاد خداست (طه: 14) و خداوند خود را همنشین کسانی معرفی کرده که به ذکر او مشغولند (همان، ج4، ص361). ثانیاً، نماز شکرگذاری از خداست و حمد و شکرگذاری نسبت به خداوند متعال، موجب نزدیکی بنده به خداست (امام زین العابدین علیه السلام، 1376، ص 214). البته نمازی که با اقبال قلب به سوی خدا و روی گردانی از دنیاست، موجب تقرب و توجه خاص خدا به انسان می شود (مجلسی، 1403ق، ج‏81، ص240). اگرچه همۀ افعال و اذکار نماز در نزدیکی بنده به خدا نقش دارند، اما سجده ای که با گریه قرین شده، برترین راه تقرب به خدا می باشد (طوسی،1414ق، ص530). همچنین از میان نمازهای مختلف، نماز شب فضیلت ویژه ای دارد و اقامه آن از راه های دستیابی به درجات برتر شمرده شده است (همان، ص530).

    روزه

    پرخوری موجب قساوت قلب و کندی جسم در عمل به طاعت الهی می گردد و گوش باطن انسان را از شنیدن موعظه بازمی دارد (ابن فهد حلی، 1407ق، ص313). ازاین رو، امام صادق علیه السلام در توصیه به سالکان، از پرخوری منع می کنند (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص 226). در مقابل، روزه و تحمل گرسنگی، از عوامل تقرب به درگاه خداست (همان، ج‏74، ص22)؛ زیرا روزه و خالی بودن شکم از غذا، زمینه ساز نیل انسان به حکمت می گردد (ورام بن أبی فراس،1410‏‏ق، ج‏2، ص119) و حکمت انسان را به درجه یقین سوق می دهد (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص27)، که از بالاترین درجات سلوک است (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص135).

    گریه

    گریه ای که ناشی از خشیت الهی است، یکی از محبوب ترین امور نزد خداوند متعال می باشد. این امر موجب تقرب بنده به خدا و ارتقای درجات معنوی او می گردد (طوسی، 1414ق، ص532)؛ زیرا چنین گریه ای، قلب را نورانیت می بخشد و انسان را از ارتکاب گناهان مصونیت می بخشد (تمیمی آمدی، 1410ق، ص112). بر این اساس، گریه از جمله عبادت عارفان است که در غم فراق الهی می سوزند. امام علی علیه السلام در این زمینه فرموده اند: ألبکاء من خیفة اللّه للبعد عن اللّه عبادة العارفین (تمیمی آمدی، 1410ق، ص96)؛ گریه ای که از خوف خدا و به جهت دوری از خدا است عبادت عارفان است.

    احسان به مخلوقات الهی

    نیکی به مخلوقات خدا، موجب محبوبیت انسان در درگاه الهی می گردد (کلینی، 1429ق، ج3، ص507). بر این اساس، نیکی به والدین (ابن شعبه حرانی،1363ق، ص391) و دستگیری از مؤمنان و تلاش برای رفع نیازمندی های آنان، با صرف مال یا مایه گذاشتن از آبرو، از عوامل تقرب به خدا شمرده می شود (کلینی، 1429ق، ج3، ص500؛ مجلسی، 1403ق، ج7، ص 299-300).

    درجات سلوک معنوی

    سالک با برطرف کردن موانع سیر و سلوک و تحصیل عواملی که موجب تقرب به خداست، درجات و مقامات معنوی را به تدریج طی می کند. توجه به این نکته لازم است که هر درجه ای از درجات پایین تر سیر و سلوک، در درجات بالاتر وجود دارد؛ با این تفاوت که متناسب با درجات بالاتر می باشد. مثلاً، درجه ایمان مشتمل بر درجه اسلام نیز هست، اما بدین گونه که اسلامی که در درجه ایمان وجود دارد، به نحوی کامل تر و برتر از اسلامی است که هنوز همراه با ایمان نشده است. اما درجات پایین تر مشتمل بر درجات بالاتر نیستند. حدیث ذیل شاهدی بر این مدعاست: إِنَ‏ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ، وَلَا یُشَارِکُهُ‏ الْإِسْلَامُ‏؛ ... وَالْإِیمَانَ یَشْرَکُ‏ الْإِسْلَامَ، وَالْإِسْلَامَ لَا یَشْرَکُ‏ الْإِیمَانَ (کلینی، 1429ق، ج3، ص73)؛ ایمان با اسلام مشارکت و همراهی دارد، اما اسلام با ایمان مشارکت و همراهی ندارد.

    1. اسلام

    مفاد احادیث شریف این است که نخستین درجه در سیر به سوی خدا، اسلام است. امام باقر علیه السلام در این زمینه فرموده اند: إِنَّمَا هُوَ الْإِسْلَامُ، وَالْإِیمَانُ‏ فَوْقَهُ‏ بِدَرَجَةٍ (همان، ص 135)؛ همانا آن اسلام است و ایمان یک درجه برتر از اسلام است.

    منظور از اسلام، شهادت به توحید و نبوت است (همان، 1414 ق، ص 72).

    2. ایمان

    درجه دوم سلوک، درجه ایمان است. بر اساس احادیث اهل بیت علیهم السلام، تفاوت درجه ایمان با درجه اسلام، این است که اسلام تنها اقرار به توحید و نبوت است، اما در مرحله ایمان، توحید و نبوت مورد تصدیق قلب قرار می گیرد و در قلب استقرار می یابد و اعمال انسان بر اساس آن ظهور می یابد. بنابراین، برخلاف اسلام، که منحصر به ظاهر انسان است، ایمان هم ظاهر و هم باطن انسان را دربرمی گیرد. روایت ذیل شاهدی بر این مدعاست:

    عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ‏: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِسْلَامِ وَالْإِیمَانِ أَهُمَا مُخْتَلِفَانِ؟فَقَالَ‏: ...الْإِیمَانُ أَرْفَعُ مِنَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ؛ إِنَ ‏الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ فِی الظَّاهِرِ، وَالْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ فِی الْبَاطِنِ (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص72)؛ سماعه نقل کرده است که از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا ایمان با اسلام متفاوت هستند؟ امام فرمود: ...ایمان یک درجه برتر از اسلام است. ایمان با اسلام در ظاهر مشترکند، اما ایمان در باطن هم راه دارد و از این جهت از اسلام متمایز می گردد.

    مفاد این روایات با قرآن مجید نیز هماهنگی دارد. به عنوان نمونه، خداوند متعال دربارۀ اعرابی که ادعای ایمان دارند، می فرماید: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ (حجرات: 14). این آیه شریفه دلالت دارد که اولاً، اسلام مربوط به مرحلۀ ظاهر و زبان است، ولی ایمان مربوط به باطن و قلب است. بنابراین، اعرابِ مدعی ایمان را تنها می توان دارای درجه اسلام دانست؛ چون در ظاهر شهادتین را بر زبان جاری کرده اند، اما چون هنوز ایمان در دل هایشان رسوخ نکرده است، به درجه ایمان نرسیده اند. ثانیاً، درجه ایمان برتر از درجه اسلام است.

    مفاد احادیث شریف، این است که ایمان تشکیکی بوده و دارای درجات دهگانه است. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده اند: ... إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ، بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاة‏ (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص115)؛ ایمان ده درجه دارد و به منزله نردبانی است که پله پله از آن صعود می کنند.

    قرآن کریم نیز مؤید این دسته روایات است. آیه ذیل به روشنی بر این مدعا گواهی می دهد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّه ِوَرَسُولِهِ وَالْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی‏ رَسُولِهِ وَالْکِتابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبل (نساء: 136)، خداوند متعال در این آیه کسانی را که ایمان آورده اند، دعوت می کند که ایمان بیاورند. اگر ایمان دارای درجات و مراتب مختلفی نباشد و تنها دارای یک درجه باشد، امر خداوند در این آیه به مؤمنان برای ایمان آوردن، امر به تحصیل حاصل است. بنابراین، این آیه مؤمنان را دعوت می کند که در درجات ایمان صعود کنند و به سیر و سلوک خود ادامه دهند و در این راه متوقف نشوند.

    یکی از وسایل سیر در درجات ایمان، معرفت و فهمی است که مؤمنان از معارف دین، که در قالب احادیث بیان گردیده است، دارند و به مقدار بهره مندی از این معرفت، مؤمنان به سوی درجات بالای ایمان صعود می کنند (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص106). آیه ذیل نیز مؤید این مدعاست: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ (مجادله: 11)؛ خداوند متعال مؤمنان را یک درجه و کسانی را که به آنان علم داده شده به چند درجه برتری داده است.

    از میان مؤمنان آن کسانی به درجات بالای ایمان نایل می گردند که محبت قلبی و زبانی به امامان معصوم علیهم السلام داشته باشند و در عمل، هم به یاری آنها اقدام نمایند (صدوق، 1376، ص34).

    3. تقوا

    تقوا حالتی در انسان سالک است که او را از محرمات الهی منع می کند و خوف از خدا را در دلش قرار می دهد، به گونه ای که او را به شب زنده داری و روزه داری واداشته و موجب می شود او سختی را بر آسایش ترجیح دهد (تمیمی آمدی، 1410ق، ص240)، درجة تقوا پس از درجه ایمان است. امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرمایند: ... وَالْإِیمَانُ‏ فَوْقَهُ ‏[الاسلام] بِدَرَجَةٍ، وَالتَّقْوی‏ فَوْقَ الْإِیمَانِ بِدَرَجَةٍ (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص 135)؛ ایمان یک درجه برتر از اسلام است و تقوا یک درجه برتر از ایمان است.

    تفاوت تقوا با ایمان، در این است که اگر کسی واجبات را انجام دهد و گناهان کبیره را ترک کند، هرچند که طاعات کوچک را ترک کند و گناهان صغیره را انجام دهد، از درجه ایمان خارج نمی شود (مجلسی، 1403ق، ج‏65، ص295). اما نمی توان او را واصل به درجه تقوا دانست؛ زیرا در درجه تقوا، انسان درصدد امتثال دستورات الهی، اعم از واجبات و مستحبات و ترک منهیات، اعم از گناهان کبیره و صغیره است (مجلسی، 1403ق، ج‏1، ص225ـ226).

    محاسبه نفس (طبرسی، 1412ق، ص468)، زهد (تمیمی آمدی، 1410ق، ص91)، شب زنده داری (همان، ص402)، خشیت از عذاب الهی (همان، ص94)، تفکر (همان، ص42) و ذکر الهی (همان، ص369) مهم ترین اوصاف متقین است (نهج البلاغه، 1414ق، ص303).

    با اتصاف به این ویژگی ها، واصلان به درجه تقوا به مقامی می رسند که گویا بهشت را می بینند و از نعمت های بهشتی بهره مند می گردند و گویا جهنم را شهود می کنند و در آن عذاب می شوند (همان، ص303) و به گونه ای خدا را عبادت می کنند که گویا خدا را می بینند (طوسی، 1414ق، ص 526).

    بر اساس آیات قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام، درجة تقوا نیز مانند درجه ایمان، تشکیکی بوده و دارای مراتب و مقاماتی است. به عنوان نمونه، قرآن در برخی آیات، مؤمنان را دعوت می کند که آن گونه که حق تقوا است، تقوای الهی را مراعات کنند: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ (آل عمران: 102). در آیه ای دیگر، مؤمنان را دعوت می کند به مقدار توانایی شان، تقوای الهی را رعایت کنند: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (تغابن: 16). بر این اساس، قرآن حاکی از آن است که در مرحلۀ نهایی تقوا، انسان مؤمن به درجه حق تقوا دست می یابد. اما با توجه به اینکه توانایی، فهم و همت افراد متفاوت است، افراد از جهت تقوا در مراتب و درجات مختلفی قرار می گیرند و باید با سیر در این درجات، به سوی درجات بالاتر تقوا صعود کنند تا به مرحلۀ نهایی تقوا دست یابند (طباطبائی، 1417ق، ج3، ص367-368).

    همچنین احادیثی مانند حدیث عنوان بصری به دارای مراتب بودن تقوا اشاره دارد. در این حدیث، امام صادق علیه السلام اولین درجة تقوا را دارای سه ویژگی معرفی می کنند:

    ـ بنده آنچه را خدا به او بخشیده ملک خود نداند؛ زیرا بندگان مالک نیستند، بلکه مال را از آن خدا می‏بینند، و هر کجا خدا فرمان داد، مصرفش می‏کنند؛

    ـ بنده تدبیر امور خودش را نمی‏نماید، و تدبیر امورش را به دست مدبّر واقعی می سپرد؛

    ـ تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترک نواهی او کند (طبرسی، 1379، ص701).

    همچنین برخی احادیث، برترین درجه تقوا را متعلق به کسانی معرفی می کند که سه ویژگی دارند:

    ـ همواره مطیع خدا می باشند و معصیتی از آنها سر نمی زند؛

    همواره به یاد خدا هستند و خدا را حتی یک لحظه فراموش نمی کنند؛

    ـ شکرگذار خدا هستند و و نسبت به هیچ یک از عطایای الهی، کفران نعمت نمی کنند (برقی، 1371ق، ج1، ص204).

    4. یقین

    یقین، بالاترین درجات در دین است (تمیمی آمدی، 1410ق، ص186). پس از سه درجه اسلام، ایمان و تقوا، قرار دارد. امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرمایند:

    إِنَّمَا هُوَ الْإِسْلَامُ وَالْإِیمَانُ فَوْقَهُ بِدَرَجَةٍ وَالتَّقْوَی‏ فَوْقَ‏ الْإِیمَانِ‏ بِدَرَجَةٍ وَالْیَقِینُ فَوْقَ التَّقْوَی بِدَرَجَةٍ وَلَمْ یُقْسَمْ بَیْنَ النَّاسِ شَیْ‏ءٌ أَقَلُّ مِنَ الْیَقِینِ (کلینی، 1429ق، ج3، ص 135)؛ همانا آن اسلام است. ایمان یک درجه برتر از اسلام است و تقوا یک درجه برتر از ایمان است و یقین یک درجه برتر از تقوا قرار دارد و افراد اندکی از یقین بهره دارند.

    اگرچه یقین در روایات، به معنای تصدیق نیز به کار رفته است (تمیمی آمدی، 1410ق، ص107)، اما مقصود از آن در روایاتی که درجات معنوی را بازگو کرده اند، یقینی برتر از تصدیق صرف است؛ زیرا اولاً، تصدیق مربوط به مرحلۀ ایمان است. ثانیاً، بر اساس این روایات، از میان انسان ها، تنها افراد اندکی به این مقام واصل می شوند. از سوی دیگر، روشن است که در میان مردم، افرادی که به دین تصدیق و باور دارند، اندک نیستند. با توجه به آیات قرآن، که واصلان به مقام یقین را بهره مند از شهود ماورای عالم حس و جهان غیب می شمرد (طباطبائی، 1417ق، ج7، ص172) و همچنین احادیث (مجلسی، 1403ق، ج‏91، ص 144)، می توان استنباط کرد که در این درجه، انسان به عین الیقین دست می یابد؛ یعنی علاوه بر تصدیق قلبی، که در مرتبه ایمان یافته بود، به شهود عالم غیب راه می یابد.

    این مقام، تنها مختص به پیامبران الهی و امامان معصوم نیست، بلکه سایر مردم نیز می توانند با توفیق الهی در اثر مجاهدت بدین مقام دست یابند. ازاین رو، امیرالمؤمنین علیه السلام به مردم تعلیم داده اند که از خداوند متعال، توفیق دستیابی به یقین را بخواهند (برقی، 1371ق، ج‏1، ص248).

    درجه یقین چهار رکن دارد: توکل بر خدا؛ تسلیم بودن در برابر خدا؛ راضی بودن به قضای الهی و تفویض امور به خدا (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص135).

    اگرچه چهار ویژگی مذکور از ارکان درجه ایمان هم شمرده شده اند (همان، ج‏3، ص121-122). اما چون از یک سو، درجه یقین از درجه ایمان برتر است و از سوی دیگر، با توجه به برخی احادیث که برخی ارکان ایمان مانند توکل را دارای درجات مختلفی دانسته اند (همان، ص168)، می توان استنباط کرد که این ارکان چهارگانه در درجه ایمان، نسبت به این چهار رکن در درجه یقین، تفاوت تشکیکی دارند و در هر درجه متناسب با آن هستند.

    درجه یقین نیز مانند درجات ایمان و تقوی تشکیکی بوده و دارای درجات مختلفی است. مهم ترین این درجات، که حدیث معراج به آنها اشاره دارد، عبارتند از:

    الف. مقام زهد

    پس از اینکه سالک به ملکه تقوا دست یافت، در ادامة سیر معنویش به درجه زهد نایل می گردد. در پرتو فضیلت زهد، او با خواسته های نفسانی، که انسان را به دنیا و لذایذ مادی و گذرا دعوت می کنند، مخالفت می کند و از دلبستگی های دنیوی به فرزند، خانه، مال، خوراک و پوشاک می رهد. او به گونه ای به عبادات اهتمام می ورزد که آثار روزه داری و شب زنده داری در سیمای او نمایان می گردد. سالکی که به مقام زهد رسیده، نفسش را به سختی می اندازند، اما نه برای بیم از آتش جهنم و نه برای شوق به بهشت، بلکه به این دلیل که ملکوت آسمان ها و زمین را شهود کرده و به دنبال آن دانسته که تنها خدا شایسته عبادت است (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص25ـ26).

    با توجه به اینکه در حدیث معراج زاهدان، که از دنیا و نفس اعراض کرده و به خدا و عبادت او اقبال می کنند، به عنوان کسانی که به ملکوت آسمان ها و زمین می نگرند، معرفی شده اند و طبق آیات قرآن مانند آیة وَکَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ (انعام: 75)، چنین کسانی در درجة موقنین قرار دارند، می توان زاهدان را یکی از طبقات کسانی دانست که به درجه یقین نایل گردیده اند.

    در روایات برای دستیابی به این مقام، عواملی بیان شده است که در اینجا به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

    1. یاد مرگ: یاد مرگ از عوامل دستیابی به فضیلت زهد است (کلینی، 1429ق، ج‏3، ص340)؛ زیرا موجب می گردد انسان به آخرت که سرای جاویدان است، اقبال کند و از دنیا، که سرای فریب است، دل بکند و برای مرگ آماده شود (طوسی، 1414ق، ص532).

    2. اخلاص در ایمان: اگر فردی چهل روز، ایمان خود به خدا را خالص گرداند، به مرتبۀ زهد در دنیا نایل می گردد و نسبت به معایب دنیا و راه رهایی از آنها بصیرت می یابد، و حکمت در قلبش رسوخ یافته، بر زبانش جاری می گردد (کلینی، 1429ق، ج3، ص47).

    3. تقوا: از نظر برخی روایات، تمامیت و حقیقت زهد از راه تقوا حاصل می شود(امام صادق علیه السلام، 1400ق، ص23) و عامل نجات زاهدان تقوا می باشد (مجلسی، 1403ق، ج74، ص27). بنابراین، راه وصول به مقام زهد، دستیابی به درجات برتر تقوا است.

    ب. مقام رضا

    پس از اینکه سالک به ملکه زهد دست یافت، دنیا نزد او خوار می گردد و توجه او به آخرت معطوف می گردد. با رویگردانی از دنیا و اقبال به آخرت، جلب رضایت الهی محور زندگی سالک قرار می گیرد. بر این اساس، او اولاً، همواره خود را در محضر خدا می یابد و از یاد خدا سست نمی شود و نعمت خدا را فراموش نمی کند. ثانیاً، قلب خود را از هر چه خدا ناپسند می داند، تطهیر کرده ، شیطان و وسوسه های او را دشمن می دارد و به ابلیس مجال نمی دهد بر قلبش مسلط شده، یا بدان راه یابد.

    حاصل دستیابی به این مقام عبارت است از:

    الف. خداوند متعال چشم و گوش قلب سالک را می گشاید تا به فیض شهود عظمت و جلال الهی برسد؛

    ب. خداوند به او هیبت و عظمت عطا می کند (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص28).

    اگرچه کسانی که در این طبقه قرار می گیرند، مانند طبقه زاهدان با چشم باطنی شان، حقایق غیبی را شهود می کنند، اما با توجه به اینکه زاهدان به شهود ملکوت آسمان ها و زمین بار می یابند، اما صاحبان مقام رضا به شهود عظمت و جلال خداوند متعال نایل می گردند، می توان گفت: آنها از طبقه زاهدان برتر هستند.

    حدیث ذیل نیز که از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده، شاهد این مدعاست: فَأَعْلَی دَرَجَاتِ الزُّهْدِ أَدْنَی دَرَجَاتِ الرِّضَی (قمی، 1404ق، ج2، ص260)؛ در این حدیث شریف، بالاترین درجات زهد پایین ترین درجات رضا معرفی شده است. بنابراین، مقام رضا از مقام زهد برتر است.

    ج. مقام حب

    پس از ملکه شدن فضیلت رضا در سالک، او به مقام حبّ می رسد. حبّ در این مقام، بدین معناست که خداوند عشق به خودش را در قلب سالک قرار می دهد و محبت اغیار را از قلب او را زدوده، و او را برای خودش خالص می کند (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص28). ازاین رو، محبان علاوه بر اینکه از فضایل واصلان به مقام زهد و رضا برخوردارند (همان، ص 30)، حبّ به خدا و اولیای الهی ظاهر و باطنشان را فرا گرفته است و در خلوت و جلوت، به عشقشان پایبندند (ابن شعبه حرانی، 1363ق، ص325). به نظر می رسد، علت برتری محبان بر راضیان این است که در مقام رضا، سالک هنوز به طور کامل از خودش منقطع نشده است. ازاین رو، هم رضایت او از خدا و هم رضایت خدا از او مطرح است. اما در درجه حبّ، سالک به گونه ای در خدا فانی می گردد که فقط خدا را می نگرد و حتی به رضایت خودش از خدا توجهی ندارد.

    مهم ترین پاداش های واصلان به درجه حب عبارت است از:

    1. آنها محبوب خدا می گردند؛

    2. خداوند متعال چشم قلبشان را بر جلالش می گشاید و آنان را از اسرار آگاه می گرداند و از همۀ آنچه در قیامت و بهشت و جهنم واقع می شود، مطلعشان می کند (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص28-29).

    3. خدا آنها را از مقربان خویش قرار داده، شوق لقایش را در قلب ایشان قرار می دهد و توفیق نظر به وجهش را به آنان عنایت می کند و آنها را از غم هجرانش می رهاند (همان، ج‏91، ص148).

    د. مقام اوتاد

    مستفاد از روایات اهل بیت علیهم السلام این است که بالاترین درجات یقین، مقام اوتاد است. این مقام جایگاه برترین مخلوقات الهی می باشد. حدیث ذیل مؤید این مدعاست:

    یَا أَحْمَدُ أَلَمْ تَدْرِ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ فَضَّلْتُکَ عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ اللَّهُمَّ لَا قَالَ بِالْیَقِینِ وَحُسْنِ الْخُلُقِ وَسَخَاوَةِ النَّفْسِ وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ وَکَذَلِکَ أَوْتَادُ الْأَرْضِ لَمْ یَکُونُوا أَوْتَاداً‏ الا بهذا (مجلسی، 1403ق، ج‏74، ص29)؛ ای احمد: آیا نمی دانی برای چه چیزی تو را بر سایر پیامبران برتری بخشیدم؟ پیامبر اکرم صل الله علیه و آله فرمود: خدایا، نمی دانم. خداوند متعال فرمود: برای اینکه تو یقین، حسن خلق، سخاوت نفس و رحمت نسبت به مخلوقات داری. همچنین اوتاد زمین به دلیل داشتن این صفات اوتاد شدند.

    طبق این بخش از حدیث معراج، برترین ویژگی های صاحبان این مقام داشتن یقین، خوش اخلاقی، سخاوت و مهربان بودن با مخلوقات می باشد. ظاهراً علت برجسته بودن این صفات در اوتاد، این است که آنان حجت های الهی و راهنمایان مردم در سیر و سلوک به سوی خدا هستند. بنابراین، با داشتن برترین مراتب یقین، تحمل سختی های فراوان هدایت مردم برای آنان میسر می گردد و با اخلاق خوش، سخاوت و مهربانی می توانند دیگران را به خود جذب کرده، آنان را در راه خدا سیر دهند.

    صاحبان این مقام، برگزیدگان الهی و حجت های خداوند متعال بر مخلوقات هستند. امام باقر علیه السلام دربارۀ آنان چنین می فرماید:

    ... إِنَّ اللَّهَ- جَلَّ وَعَزَّ- خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلی‏ خَلْقِهِ، فَهُمْ ‏أَوْتَادٌ فِی أَرْضِهِ، قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ، نُجَبَاءُ فِی‏ عِلْمِهِ (کلینی، 1429ق، ج12، ص254-255)؛ خداوند، عز و جل، برخی از مخلوقاتش را آفرید سپس آنها را حجت بر مخلوقاتش قرار داد. پس آنان اوتاد در زمین، برپادارندگان امر الهی، و کریمان در علم الهی هستند.

    به نظر می رسد، علت نام گذاری این گروه به اوتاد این است: همچنان که کوه ها موجب ثبات زمین و استقرار آن هستند، وجود اوتاد موجب پایداری و استقرار زمین و اهل آن است. صاحبان این مقام، علاوه بر اوصاف و امتیازات مراتب معنوی سابق، از ویژگی های منحصر به فرد دیگری نیز برخودارند. برخی از این ویژگی ها عبارتند از:

    ـ کلید درهای هدایت هستند و درهای گمراهی را می بندند؛

    ـ دارای یقینی همچون نور خورشید هستند؛

    ـ گنجینه های دین خدا هستند؛

    ـ راه هدایت را با چشم دل دیده و آن را پشت سر نهاده و نشانه های آن را شناخته اند (نهج البلاغه، 1414ق، ص118-119). در احادیث، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله، اهل بیت علیهم السلام (مجلسی، 1403ق، ج26، ص255؛ ج99، ص203) و برخی از اصحاب آنان، مانند زرارة بن اعین، محمد بن مسلم و... (کشی، 1409ق، ص238)، از مصادیق اوتاد زمین معرفی شده اند. بنابراین، این مقام اختصاص به پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و اهل بیتش علیهم السلام ندارد؛ دیگران هم می توانند با پیروی از تعالیم آنان به این مقام نایل گردند.

    نتیجه گیری

    با بررسی احادیث و ادعیه مأثور از خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام در زمینۀ سیر و سلوک، به این نتیجه می رسیم که مسافت سیر معنوی به سوی خدا نزدیک است و مسیر آن دارای مراحلی است که انسان سالک باید با گذر از آنها به مقصد برسد. هدف رهرو این راه، تقرب به خدا و انقطاع کامل از غیر خدا و لقای حضرت حق و فنای در او و مظهر برتر الهی شدن است. او در این مسیر باید با امداد از راهنمایی های پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام گام بردارد و با همراهی رفیقانی شایسته، طی طریق کند. سالک لازم است برای پیشروی در این راه، با نفس امّاره، که از درون موانعی همچون غفلت و گناه را در راهش ایجاد می کند، مقابله کند و با ریاضت او را کنترل کند. همچنین لازم است سالک، از شیاطین انسی و جنی، که از بیرون راه را بر او می بندند، بر حذر بوده و با مجاهده و مخالفت با آنان، مانع انسداد مسیرش به سوی خدا گردد. مسافر طریق الهی، باید به همراه رفع موانع با انجام اعمال قلبی و بدنی، که که جامع آنها انجام واجبات و مستحبات و اجتناب از محرمات و مکروهات است و توجه ویژه به اموری که در تقرب به خدا مورد توصیه راهنمایان الهی است، در درجات معنوی صعود کند و مراحل اسلام، ایمان، تقوا و یقین را طی کند تا به غایت سیر معنوی نایل گردد.

    منابع

    ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، 1363ق، تحف العقول، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

    امام زین العابدین، علی بن الحسین، 1376، صحیفه سجادیه، قم، الهادی.

    صدوق، محمد بن علی،1413ق، من لا یحضره الفقیه، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

    ـــــ ، 1376، امالی، چ ششم، تهران، کتابچی.

    ابن طاووس، علی بن موسی، 1409ق، اقبال الاعمال، چ دوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

    ابن فهد حلی، احمد بن محمد، 1407ق، عدة الداعی و نجاح الساعی، تحقیق احمد موحد قمی، قم، دار الکتب الاسلامیه.

    بحرانی، سیدهاشم بن سلیمان، 1374، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه بعثت.

    برقی، احمد بن محمد بن خالد، 1371ق، المحاسن، تحقیق جلال الدین محدث، چ دوم، قم، دار الکتب الاسلامیه.

    تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، 1410ق، غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دار الکتاب الاسلامی.

    شریف رضی، محمد بن حسین، 1414ق، نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم، هجرت.

    طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

    طبرسی، فضل بن حسن، 1412ق، ‏مکارم الأخلاق، چ چهارم، قم، الشریف الرضی‏.

    طبرسی، 1379، مشکاة الانوار، ترجمۀ عبدالله محمدی و مهدی هوشمند، قم، دار الثقلین.

    طوسی، محمد بن حسن، 1411ق، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعه.

    ـــــ ، 1414ق، الأمالی، تحقیق مؤسسه بعثه، قم، دار الثقافه.

    قمی، علی بن ابراهیم‏، 1404ق، تفسیر القمی، تحقیق طیّب‏ موسوی جزائری، چ سوم، قم، دار الکتاب.

    کلینی، محمد بن یعقوب، 1429ق، الکافی، تحقیق دار الحدیث، قم، دار الحدیث.

    کشی، محمد بن عمر، 1409ق، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد.

    مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، چ دوم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

    ـــــ ، 1423ق، زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، تحقیق علاء الدین اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

    منسوب به امام صادق علیه السلام، 1400ق، مصباح الشریعة، بیروت، اعلمی.

    ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی،1410ق‏‏، مجموعة ورّام، قم، مکتبه فقیه‏.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گلی، جواد.(1393) سیروسلوک معنوی در نگاه اهل بیت علیهم السلام. فصلنامه انوار معرفت، 3(1)، 83-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جواد گلی."سیروسلوک معنوی در نگاه اهل بیت علیهم السلام". فصلنامه انوار معرفت، 3، 1، 1393، 83-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گلی، جواد.(1393) 'سیروسلوک معنوی در نگاه اهل بیت علیهم السلام'، فصلنامه انوار معرفت، 3(1), pp. 83-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گلی، جواد. سیروسلوک معنوی در نگاه اهل بیت علیهم السلام. انوار معرفت، 3, 1393؛ 3(1): 83-108