انوار معرفت، سال اول، شماره دوم، پیاپی 2، زمستان 1390، صفحات 171-

    شریعت برزیلی؛ دستورالعمل‌های پائولو کوئلیو برای رسیدن به معنویت

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    چکیده: 
    مکتب پائولو کوئلیو یکی از عرفان های نوظهور است. پائولو ترویج کننده شیوه ای نوین در تحصیل معنویت است. از میان رمان های پائولو، می توان دستور العمل هایی را برای سلوک معنوی استخراج نمود. پائولو کوئلیو معتقد است یگانه وظیفه انسان دنبال کردن رؤیاهای شخصی است. در این راه، انسان اگر به نشانه های پیرامون و ندای درونش توجه کند، راه زندگی اش را خواهد یافت. در این راه، سالک معنویت می تواند از نیروی سحر، عشق و سکس نیز کمک بگیرد. پائولو علاوه بر این دستورالعمل ها، تمرین های منظم و مرحله ای سنت رام را نیز به نگارش در آورده و رهپویان راه به انجام دقیق آن توصیه کرده است. در این مقاله، سعی شده است این راه ها نقد و بررسی شوند.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     سال اول، شماره دوم، زمستان 1390، ص 171 ـ 196

    Hekmat Erfani, Vol.1. No.2, Winter 2012

    حامد حسینیان*

    چکیده

    مکتب پائولو کوئلیو یکی از عرفان های نوظهور است. پائولو ترویج کننده شیوه ای نوین در تحصیل معنویت است. از میان رمان های پائولو، می توان دستور العمل هایی را برای سلوک معنوی استخراج نمود. پائولو کوئلیو معتقد است یگانه وظیفه انسان دنبال کردن رؤیاهای شخصی است. در این راه، انسان اگر به نشانه های پیرامون و ندای درونش توجه کند، راه زندگی اش را خواهد یافت. در این راه، سالک معنویت می تواند از نیروی سحر، عشق و سکس نیز کمک بگیرد. پائولو علاوه بر این دستورالعمل ها، تمرین های منظم و مرحله ای سنت رام را نیز به نگارش در آورده و رهپویان راه به انجام دقیق آن توصیه کرده است. در این مقاله، سعی شده است این راه ها نقد و بررسی شوند.

    کلیدواژه ها: پائولو کوئلیو، معنویت، رؤیا، ندای درون، عشق، سکس.

     


    * کارشناسی ارشد دین شناسی                                                                         Safir.Shahed@Gmail.com

    دریافت: 20/12/1390 ـ پذیرش: 13/4/1391


     

    مقدمه

    پائولو کوئلیو، نویسنده معاصر برزیلی است که آثار او در رده پر فروش ترین کتاب های دنیا قرار گرفته است. او پس از عمری سرگردانی در بحران های روحی و روانی، سرانجام تحت تأثیر عرفان سرخ پوستی و فرقه رام، زندگی جدیدی را تجربه کرده است. وی در نوشته های خود، که غالباً در قالب رمان عرضه شده اند، سعی کرده است تجربه جدیدی از زندگی را به خوانندگان خود القا کند.

    بازخوانی رمان های او و بررسی مبانی نظری شیوه زندگی مطرح شده از سوی وی، کار سخت اما بایسته ای که تاکنون انجام نشده است. باید اعتراف کرد تکه گویی هایی که از مبانی او شده، راه را برای فهم مبانی او میسر نمی کند. برای تحقیق در موضوع این مقاله، مهم ترین گام خواندن همه آثار پائولو کوئلیو بود. در همین راستا، تمامی کتاب هایی که از پائولو منتشر شده بود، به دقت مطالعه شد و با فیش برداری دقیق، مجموعه آموزه های او طبقه بندی شد. مهم ترین بخش مکتب معنوی پائولو کوئلیو، معرفی راه های رسیدن به معنویت است. وی به طور هدفمندی این راه ها را در رمان های خود جای داده است. در این مقاله، مهم ترین تمرین ها و دستورالعمل های پائولو کوئلیو برای رسیدن به معنویت بررسی و نقد شده است.

    1. رؤیا

    شاید پی گرفتن رؤیاهای شخصی، مهم ترین آموزه مکتب معنوی پائولو کوئلیو باشد. در این مکتب، مهم این است که سالک لذت زندگی را در تجربه رسیدن به رؤیاهای خود تجربه کند. نوع و جهت این رؤیاها هیچ اهمیتی ندارد. پائولو پی گرفتن رؤیا را بر شناخت خدا1 و اصلاح خود مقدم می داند.2 به نظر وی، «تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است.»3 او به صراحت هدف از آفرینش انسان را چنین اعلام می کند: «هر انسانی، افسانه شخصی خودش را دارد که باید تحقق یابد و دلیل وجودی او در این دنیا است.»4

    پائولو علت بسیاری از خودکشی ها را در تحقق نیافتن رؤیاها می داند.5 اِدوارد در رمان ورونیکا، راهی بیمارستان روانی شده بود، فقط به این دلیل که پدر و مادرش او را از رؤیای نقاش شدن بر حذر داشته بودند. ورونیکا تن به مرگ داده بود؛ چون مادرش اجازه نداده بود او با رؤیاهای خود رهسپار شود.6 بسیاری در راه رسیدن به رؤیا مأیوس می شوند. پائولو چنین انسان هایی را ضعیف النفسانی می داند7 که سرانجام درمانده و افسرده می شوند. به نظر وی، به صلیب سپردن رؤیاها موجب عفونت روح و دردمندی آن می شود.8

    در نگاه پائولو، علاوه بر محقق نشدن رؤیاها، عامل دیگری نیز برای خودکشی و افسردگی وجود دارد. اگر شخصی در زندگی خود رؤیایی و مسئله ای برای جدال نداشته باشد، مرگش فرا رسیده است.9 رؤیا بهانه ای برای زندگی کردن است. این افراد تنها زمانی از فکر خودکشی رها می شوند که رؤیایی جدید زندگی شان را پیش ببرند.10 آنچه برای شورمندی و رضایت مندی زندگی مهم است، به دنبال رؤیا بودن است، نه به رؤیا رسیدن.11 پائولو شور و رضایت مندی از زندگی را به تجربة پیمودن مسیر رؤیاها تعریف می کند.12

    علاوه براین، در این مکتب معنوی بررسی ارزش رؤیاها الزامی است. به نظر پائولو، «خردمندانی که تمام زندگی شان را به جست و جوی پاسخی می گذرانند که وجود ندارد و با درک این حقیقت، توضیحاتی جعل می کنند، تمام عمر خود را فروتنانه در جهانی گذراندند که نمی توانستند درک کنند، اما می توانستند در آن مشارکت کنند. تنها روش ممکن تعقیب آرزوها و رؤیاهای شخصی شان بود؛ زیرا از این راه بود که انسان می توانست به ابزار خداوند تبدیل شود.»13 در نگاه پائولو، مهم این است که انسان همان باشد که دلش می خواهد.14 هرگز نباید دچار شک و تردید شود. باید عمل کرد و مطمئناً هیچ کس موقع عمل اشتباه نمی کند.15 «هیچ آرزویی پوچ و تمنایی بیهوده نیست.»16

    آخرین حلقه ای که پائولو باید به آن بپردازد، حلقه اتصال خودخواهی در آرزوهای شخصی و خداخواهی است. وی در اولین گام، رؤیا را شیوه ای برای نیایش خداوند17 و شیوه ای برای راضی کردن18 او می خواند. او در گامی فراتر، جست و جوی رؤیا را ملاقات با خدا 19 و تسلیم شدن به مشیت الاهی می داند.20 او رؤیا را زبان خداوند می خواند؛ زبانی که از آن طریق بندگانش را به خواسته هایش هدایت می کند.21 پائولو مکتبی را ترویج می کند که دروازه های بهشتش روی آنهایی باز می شود که جرأت تحقق بخشیدن به رؤیاهایشان را دارند.22 در این مکتب، تمام نوشته های کتاب های مقدس در این جمله خلاصه می شوند: «زندگی کن. اگر زندگی کنی، خداوند با تو زندگی می کند.»23

    نقد و بررسی

    1. انسان مخلوق خالق است و حتماً خالقش در آفرینشش غایت و هدفی داشته است. رسیدن به کمال، علت غایی انسان است. از این رو، می توان رؤیای بهشت، رؤیای وصال و رؤیای رضوان الاهی را دلیل وجود انسان بر این کره خاکی دانست.

    2. رؤیا ها اگر متناسب با هدف غایی خلقت باشند، سالک در مسیر رؤیاهایش احساس رضایت مندی از زندگی خواهد کرد. اما اگر غیر از این باشد، آن گاه پائولو هم ناخواسته اعتراف می کند: اگر رؤیای زندگی این باشد که مدرک بگیریم، ازدواج کنیم، سفر کنیم و بازنشسته شویم و هیچ از معنای زندگی ندانیم، عاقبت سرگذشت کسی را خواهیم داشت که چون معنای زندگی را درک نکرده، از زندگی خود جز افسردگی چیزی نفهمیده است.24

    3. رؤیاها اگر صرفاً بر اساس لذت پی جویی شوند، جهت گیری خاص و سرانجام معلومی ندارد. پائولو بازهم ناخواسته مکتب رؤیاجویی خود را از این جهت نقض کرده است. وی خود در تمثیلی نوشته است: «هرکول به لذت گفت: نمی بینم راه تو به کجا می رسد و مرا کجا می بری. اما تقوا کوه ها را در افق به من نشان داد. گفت با تلاش خودم به کجا خواهم رسید.»25 در همین کتاب، داستان سنگ شکنی آمده است که آرزو می کند شاهزاده شود. بعد که سنگ شکن شاهزاده می شود، دلش می خواهد خورشید شود تا بر همه اقتدار داشته باشد. خورشید دلش می خواهد ابر باشد و بعد آرزو می کند، سنگ خارا باشد. سرانجام، سنگ خارا دلش می خواهد سنگ شکن باشد که او از سنگ خارا هم قوی تر است.26 پائولو نیز خود اعتراف می کند: اگر نقشه راه نباشد، چه بسا انسان هر روز توانش را برای یک هدف خرج کند.27

    4. بسیاری از آرزوها، توجه را به دنیا جلب می کنند و موجب توقف سالک می شوند. این آرزوها، نمی توانند ارزشمند باشند. پائولو خود نیز می پذیرد که نباید حواس انسان به نعمت های دنیا مشغول شود و از راه باز بماند.28 پائولو، که خود قبول دارد برخی از رؤیاها و تمناها منفی هستند و باید مراقب بود، فریفته آنها نشد،29 چگونه می پذیرد که هر رؤیایی ارزشمند است؟ پائولو، که خود می پذیرد برخی از خواسته ها ممکن است سالک را اسیر و زندانی کند،30 چگونه می گوید که هر خواسته ای تبعیت کردنی است؟

    5. در انتخاب نوع رؤیاها و آرزوها باید دقت داشت. وقتی دل را به همه لذت های نفسانی عادت دهیم و رؤیاهای دل در برآورده کردن آنها دنبال شود، آن گاه نفس برایش مشتبه می شود که اینها اصیل هستند! تنها توقعی که از لذت های دنیا می توان داشت، این است که به عنوان زنگ تفریح و استراحت هستند و از این حد بیشتر نباید به آنها مشغول شد. پائولو نیز پذیرفته است: «نباید یادمان برود که زندگی از لذت های کوچک ساخته شده است. این لذت ها در کنار ما گذاشته شده اند تا ما را تشویق کنند، ما را در جست و جوی مان همراهی کنند و لحظه های استراحتی در نبردهای روزانه مان تأمین کنند.»31

    6. قرآن و روایات نیز به دنبال کردن آرزوهای دنیایی هشدار داده اند. قرآن آرزوها را موجب غفلت از راه (حجر: 3)، فراموشی آخرت و گمراهی را ه می داند (ص: 26). علت نیز روشن است. در منطق قرآن، شیفته آرزوها و هوس ها شدن، موجب کوری و کری انسان می شود (جاثیه: 23). آن گاه وقت دیگر فرد حقایق را نمی بیند و نمی شنود. از این رو، گمراهی در انتظار اوست. در روایات نیز راه دنبال کردن آرزوها و رؤیا ها به فراموشی آخرت ختم می شود.32 در کلام امیر مؤمنان(ع) به دنبال آرزوها دویدن سرانجامش دنیاطلبی33 و پلیدی اعمال است.34

    7. پائولو پریشانی در زندگی را به دلیل شکست در رؤیاها می داند. حال آنکه یاد و نام خدا است که زندگی را آرامش می بخشد (رعد: 28). وقتی انسان به خدای مهربان اعتقاد دارد، وقتی همه چیز را در قضا و قدر او ببیند، وقتی جهان را محضر او بداند، آن گاه دلش آرام است که خداوند همیشه همراه و یاور اوست. در این هنگام، شکست و پیروزی ظاهری برایش مهم نیست. مهم سربلندی در آزمون الاهی و انجام وظیفه است.

    8. پذیرفتنی است که تلاش انسان در زندگی بدون رؤیا، تلاشی بیهوده است و فرد در نهایت دچار پوچی می شود. همه سخن در این است که این رؤیا نیز باید در خور شأن انسان باشد. رؤیاهایی که با هویت انسان تناسب ندارد، به دست آوردنش هم انسان را آرام نمی کند. در این صورت، ذات انسان باز هم خود را تشنه می بیند. انسان کمال طلب است. هرچه به دست آورد، باز هم بالاترش را می خواهد. مگر اینکه در جست و جوی چیزی باشد که بالاتر از آن وجود ندارد. در سفر پائولو به ایران، یکی از خبرنگاران به او گفته بود: در کتاب بهگودگیتا نوشته است: خواسته ها مانند آتش هستند که هرچه ما بیشتر در آن هیزم می ریزیم، شعله ورتر می شوند؛ یعنی هر چقدر بخواهیم دنبال ارضای خواسته هایمان برویم، آنها بیشتر می شوند تا جایی که حتی انسان اسیر خواسته هایش می شود. وقتی آن خبرنگار نظر پائولو را در مورد این جملات می پرسد، او از پاسخ دادن به این سؤال طفره می رود.35 به نظر می رسد، بهترین راه مبارزه با شعله آرزوطلبی ها، هدایت کردن نفس به کمال حقیقی آن است. البته در این راه، امیال شهوانی گاه مانع می شوند، اما با تقویت نفس می توان این مانع را هم مهار کرد.36

    9. پائولو نه تنها تبیینی برای اینکه به دنبال رؤیا بودن نیایش خداوند، ملاقات با خدا و تسلیم مشیت او شدن است، نمی دهد، بلکه خود نیز به عجز از این تبیین اعتراف کرده است. در سفرش به ایران، کسی از او پرسیده بود: مهم ترین آرزوهای انسان معمولاً در سه بخش است: ثروت، قدرت و شهوت. آیا رسیدن به این واقعیت ها، انسان را می تواند به خدا برساند؟ پائولو فقط در جواب گفته بود: «من در این باره قضاوت نمی کنم.»37

    10. اگر خداوند توقع داشته باشد بندگانش با او ملاقات کنند، حتماً خود راه و نقشه راه را خواهد فرستاد. نمی توان تصور کرد مشیت خداوند تنها این باشد که انسان ها به رؤیاهایی که زندگی فرارویشان می گذارد، مشغول شوند. این دل مشغولی، نه کمالی برای خدا است، نه چیزی به ملک و دارایی او می افزاید و نه کمالی انسانی است.

    2. ندای درون

    راه دیگر برای شناخت، رضایت خداوند و تحصیل یک زندگی معنوی، شنیدن ندای درون است. هر کس به ندای درون خویش گوش کند و به آن عمل کند، هدایت می شود.38 ندای درون در نظر پائولو، همان ابزاری است که می توان صحت اعمال را با آن سنجید.39 پائولو کیمیاگر را نوشت تا بگوید: هر آن کس که به ندای درون خود توجه کند، سرانجام به گنج خود رهنمون می شود.40 هر کس که به ندای درون خود گوش نسپارد، حتی اگر دکتری تجربه دیده باشد، در تصمیم خود اشتباه خواهد کرد.41 در نگاه او، انسان های بزرگ کسانی هستند که از این ندا بهره بیشتری برده اند.42

    در رمان زهیر، میخائیل، که راهنمایی مرد به سوی استر را به عهده دارد، به شدت تحت تأثیر ندای درون خود است. بدون اذن و فرمان او کاری انجام نمی دهد. در این داستان، القا شده است که هر کس به این ندا گوش ندهد، به مقصد نخواهد رسید.43 باید به آوا گوش سپرد، حتی اگر موافق آن نبود. 44 «برای باکره مقدس همه چیز الهام است. او اهمیتی به این قضاوت نمی دهد که چه چیز خوب است و چه چیز بد.»45 ندای درون راهی است برای آشکار شدن اراده خدا. در رمان کوه پنجم، وقتی پسرک با ایلیا می گوید: دیشب چیزی را در قلبم احساس کردم و آن را نگاشتم، ایلیا به او می گوید: تو اکنون تشخیص دادن اراده خدا را یاد گرفته ای.46 پائولو در این عقیده خود، به قدری مصمم است که حتی تلاش کرده است خاتمیت وحی را که اسلام به آن پایبند است، به انتقاد بکشد.47

    نقد و بررسی

    1. پائولو موظف است حجیت ندای درون را ثابت کند. وی در این زمینه، چیزی ننوشته است. به نظر می رسد از پس اثبات آن برنیاید. باید اذعان کرد وظیفه شناخت راه با عقل است. دل در شناخت، خطاپذیر است. دل اگر دلبسته چیزی شد، هزار توجیه برای آن می سازد و خود هزار تلقین درونی برای آن می سازد. چه بسیار کسانی که تنها حجتشان ندای درونشان بود و بعدها گذر زمان نشان داد که این شیطان است که هدایتشان را به عهده گرفته است.

    2. دل نمی تواند ملاک و ضابطه منظمی برای شناخت باشد؛ چرا که اگر به وسوسه های هوای دل آلوده شود، آن گاه هم کلام شیطان می شود و انسان را به گناه می خواند. ندای درون و دیگر مکاشفات را باید به عقل و وحی خداوند عرضه کرد. پائولو نیز خود قبول دارد که آوا همیشه قابل اطمینان نیست. گاه آوای درون، چیزی می گوید که واقعیت ندارد.48 وی خود اعتراف می کند که گاه ندای درون انسان را از ادامه راه باز می دارد.49

    3. نشانه ها

    در اندیشه های پائولو، سومین راه یافتن معنویت، درک نشانه هایی است که در محیط اطرافمان کنایه آمیز راه زندگی را می نمایانند. در نگاه پائولو «برای کسی که خداوند را تجربه می کند، جهان یک پیام عظیم است.»50 در راه به سوی خدا جهان هزاران نشانه برای سالکین راه گذاشته است که پاسخ هزاران پرسششان را داده است.51 به نظر پائولو، بسیاری از اتفاقاتی که می افتند، یک نشانه است. این نشانه ها درس ها و آموزه هایی دارند که سالک را به راه خود رهنمون می کنند. مثلاً، اگر نویسنده ای در همان لحظه ای که در حال فکر کردن در درستی راهی باشد که در نوشته هایش به دنبال آن بوده، متوجه شود هدیه دادن کتابش به شخصی موجب خوشحالی اش شده، این نشانه، همان نشانه ای است که صحت راه او را اعلام کرده است.52 یا اگر در آن لحظه، که خاکسترِ جنازه ای را می خواهند به دریا ریزند و در کوزه باز نشود، دوره گردی با پیچ گوشتی ای که تازه از ساحل پیدا کرده است، سر رسد، معلوم می شود آن مرد، مرد خوبی بوده است.53

    پائولو در تعریف نشانه می گوید: «نشانه یک زبان است. الفبایی است که می پروری تا بتوانی با جهان سخن بگویی، با کیهان، با کائنات، با خداوند و یا هر نامی که به آن می دهی. هر کس الفبای خاص خودش را دارد.»54 «جهان روحی دارد و کسی که این روح را درک کند، زبان همه موجودات را می فهمد.»55 موجودات جهان رمزها و نشانه هایی هستند که هر کس با زبان آنها آشنا باشد، مقصود خود را خواهد یافت. زبان نشانه ها، ابزاری است برای درک پیام های خدا.56

    در مکتب پائولو، نشانه ها راه اکتشافات معنوی هستند. 57 «برای رسیدن باید نشانه ها را پی گرفت. خداوند در دنیا مسیر هر کس را نقش زده است. مهم آن است که نقش او را بخوانیم.»58 «همواره اگر به نشانه ها توجه کنید، هرچه را برای گام بعد نیاز دارید، خواهید آموخت.»59 البته ممکن است سالک در مسیر خود، به سمت خدا گاه اشتباه گام بردارد. پیروی از نشانه ها، سالک را از طی کردن مسیر خطا باز خواهند داشت. در هنگام اشتباه «الوهیت به یاری ما می آید و مانع خطاکردن ما می شود.»60

    نکته مهم دیگری که در مکتب معنوی پائولو باید پاسخ داده شود، اینکه آیا تضمینی برای همیشه صادق بودن نشانه ها هست؟ پائولو در نوشته های خود، دو پاسخ به این سؤال داده است:

    1. خطاکردن و دنبال نشان های غلط رفتن، بهتر از این است که انسان اجازه دهد دیگران برایش تصمیم بگیرند.61

    2. نشانه ها آن قدر تکرار می شوند که سالک را متوجه مقصود خود می کنند و او را از تردید بیرون می آورند.62

    نقد و بررسی

    1. علاوه بر اینکه عقل و فطرت دو حجت درونی و پیامبران حجت بیرونی و نشان دهنده راه خداوند هستند، جهان نیز نشانه ای از حکومت، نظم، تدبیر و ربوبیت اوست. اما باید توجه داشت که نشانه های خداوند در جهان طبیعت، تنها در حد نشانه هستند. این نشانه ها، جزئیات راه را نشان نمی دهند.

    2. راهنمایی نشانه ها، به این معنا که خداوند مکلف است برای هر تصمیمی که می خواهیم بگیریم، نشانه ای چون افتادن کتابی و یا یافتن کلاهی، سر راه قرار دهد؛ پذیرفتنی نیست. اثبات این معنا، نه از ادله برون دینی برمی آید و نه دلیلی درون دینی برای آن یافت می شود.

    3. وجود نشانه ها به معنای دوم آن، به فرض هم که پذیرفته شوند، چندان راهنما نخواهند بود. این گونه نشانه ها، با تعبیرها و تفسیرهای مختلفی مواجه می شوند. سرخی آسمان می تواند نشان عشق و محبت و یا نشان جنگ و نفرت باشد. انسان اگر شوق به انجام کاری داشته باشد، آن گاه همه اتفاقات ساده را نشانه ای برای درست بودن کار خود قلمداد می کند. پائولو در پاسخ این اشکال می گوید: «وقتی نشانه ای چندین بار سر راهمان آشکار شد، آن گاه می فهمیم که با زبانی سروکار داریم که ورای واقعیت ها است.»63 اما به نظر نمی رسد در دنیای واقع، برای هر کاری نشانه های زیادی پشت سرهم راه را به گونه ای نشان دهند که تردیدی باقی نماند.

    4. پائولو به سلامت عبور کردن از حوض یخ زده را نشان این می داند که فرد در مسیر درستی قرار گرفته است.64 از اشکال پیش هم اگر صرف نظر شود، سؤال دیگر این است که خداوند که می خواهد دلیلی و راهنمایی برای کار بندگان خود بفرستد، چرا به فرستادن چنین نشانه های دور از ذهن و خرافه آمیزی بسنده کرده است.

    5. بهتر است دنبال نشانه خطاناپذیر رویم. خداوند انسان را رها نکرده است و برای او، به دست انسان هایی معصوم از خطا، پیام های هدایتش را آشکارا گفته است. علاوه بر وحی، عقل نیز بسیاری از دستورات راه هدایت را بی خطا می تواند کشف کند.

    4. سحر

    چهارمین ابزار برای طی کردن راه معنویت، سحر و جادو است. فراگرفتن سحر، راهی است برای زودتر فهمیدن رازهای جهان. در نگاه پائولو، «جادو یک پل است؛ پلی که اجازه می دهد از جهانی مرئی به جهان نامرئی راه پیدا کنی و از هر دو جهان درس بگیری.»65 جادوگری، ابزاری است که می توان به آن وسیله، با روح جهان ارتباط برقرار کرد.66 در این شیوه، تلاش می شود تا با اتصال به روح کیهانی و نفوذ در شعور کائنات، کارهای غیرمعمول انجام شود و از اسرار اطلاع حاصل شود.67

    پائولو خود را یک جادوگر می خواند. جادوگری که می داند چگونه زبان اسرار آمیز اشیا و رویدادها را در مسیر سلوک و سرنوشت شخصی خویش بخواند و تفسیر کند.68 او رمان بریدا را برای آشنایی با دنیای ساحران و جادوگران نوشته است. سحر و جادو در نظر او تحولی درونی است که احساسات و عواطف را در زندگی سرد و بی روح به جریان می اندازد و همانند کیمیا، زندگی بی حرارت و تاریک را پر از نور و شور کرده، افسردگی پیری را به شور جوانی تبدیل می کند.69

    نقد و بررسی

    1. به فرض که با سحر پرده ای از اخبار کشف شوند، باید دید این اخبار چقدر برای زندگی معنوی مهم است. انسان مکلف به این نیست که از آینده خبردار باشد و یا اینکه با اتصال به روح کیهان، طبیعت را مأمور و مستخدم خود کند.

    2. پائولو خود در صدد ترویج مکتبی است که خالی از سختی و رنج باشد و بتوان آن را در اختیار همگان قرار داد. سنت سحر، نه آن قدر آسان است که بتوان آن را در اختیار همگان قرار داد و نه آن قدر ساده است که بتوان همگان را به زندگی ساحرانه تکلیف کرد.

    5. عشق

    راه پنجم راه عشق است. پائولو به عشق و نقش آن در زندگی متعالی بسیار تأکید کرده است. در نگاه پائولو، عشق یکی از مهم ترین ابزارهای لازم برای رزم آور نور است.70 او رسالة عطیه برتر را، تنها در موضوع عشق و نیروی روح بخش آن نوشته است. در نوشته های او، عشق در تحصیل حالات معنوی و رضا مندی از زندگی بسیار مهم است. پائولو، با توجه به گرایش خود به پذیرش تناسخ، معتقد است: هر روحی بعد از مرگ، به دو نیمه نرینه و مادینه تقسیم می شود. وقتی سال ها و شاید قرن ها بعد این دو نیمه به هم می رسند، نیرویی حاصل می شود که عشق نامیده می شود.71 در نگاه پائولو، این عشق همان نیرویی است که میل به زندگی را در انسان زنده نگه می دارد72 و نمی گذارد هیچ خطری انسان را تهدید کند.73

    در مکتب پائولو، اهمیت عشق به این دلیل است که راه را نشان می دهد. 74 او اتحاد عاشق و معشوق را اتحاد با خدا می داند75 و رضایت خداوند را در راهی می داند که پیوندهای عاشقانه به آنجا می رسد. 76به نظر او، با عشق نقص ها اندک اندک ناپدید می گردند. می توان همه چیز را از نو ساخت. به نظر او، عشق میلی به شرّ ندارد و همواره عاشق را به سمت نیکی پیش می برد.77 آن گاه که انسان آتش عشق را می پذیرد، هرچه بدی در وجودش نهفته است، می سوزد.78 عشق، هرگز خطا نمی کند و زندگی تا زمانی که عشق هست، به خطا نمی رود.79 عشق انسان ها را تغییر می دهد و مردان نیک، کسانی هستند که گذاشته اند عشق تغییرشان دهد.80 عشق اجازه می دهد روحمان به دستان خدا و مطابق میل او شکل گیرند81 و سرانجام، این عشق است که حتی اگر ما را به دوزخ انداختند، به بهشت بازمان می گرداند.82 پائولو عشق را راه پرستش خدای مادینه می داند. البته خود او نیز قبول دارد که چنین راهی، حداقل مورد پسند بسیاری چون کلیسا قرار نخواهد گرفت.83

    نقد و بررسی

    1. پائولو هیچ توضیحی نداده است که چگونه وحدت عاشق و معشوق، به وحدت با خدا می انجامد. ادعاهای بزرگ دلیل ها و توجیه های قوی تری هم می خواهد. باز او در اثبات حرف هایش سکوت کرده است.

    2. اگر راهی برای اتحاد با خدا باشد، قطعاً در این است که عبد خود را در خدا فانی کند. فنای در خدا به این معنا است که انسان خود را نبیند و عاشقانه در برابر تمامی دستورات و مشیت او متواضع و فروتن باشد.

    3. بی شک شیرینی زندگی به عاشقانه زندگی کردن است. تمام سخن در این است که کدام عشق صلاحیت شیرین کردن زندگی را دارد؟ سخن در این است که اگر عاشقی شیوه زندگی است، مشق این عشق چیست و آداب آن کدام است؟ البته در اسلام نیز از دین توقعی جز حبّ و محبت نیست.84

    4. عشق نیرویی گرایشی است و نه بینشی. عشق به چیزی وابستگی ایجاد می کند که عقل به خوب بودن آن تصدیق کرده باشد. چنین نیست که کسی چیزی و یا راهی را معمولی و یا بد بداند و با این وجود، عاشقش شود. پس از این شناخت، نوبت دل و عشق است. باید توجه داشت گاه عقل تنها بر اساس منافع دنیوی، خوبی و مصالح چیزی یا راهی را تأیید می کند.

    عشق زمینی یا الاهی؟

    بی شک برای رسیدن به زندگی معنوی، باید عاشق شد. آنچه محل تردید است اینکه چه نوع عشقی است که انسان را به معنویت می رساند: عشق زمینی، عشق الاهی و یا هر دو در کنار هم؟ پائولو در پاسخ این سؤال، به خوانندگان خود القا کرده است با عشق زمینی هم می توان معنوی شد. او در رمان کنار رود پیدرا نشستم کوشیده است بگوید برای رسیدن به زندگی رؤیایی، که خداوند به آن راضی است، عشق زمینی و عشق به هم نوع کافی است.85 پیوند نیمه مادینه و نرینه در بیان حقیقت عشق، خود اشاره به جنبة زمینی بودن عشق دارد.86 او با وجود اینکه آگاپه را بالاترین تجلی عشق می داند،87 تجلی این عشق را در عشق عیسی به هم نوعان خود می داند. 88 پطرس، راهنمای پائولو، نیز آگاپه را با دو زن تجربه کرده است.89 در رمان ساحره پورتوبلو نیز عشق به فرزند، کامل ترین تجلی عشق بیان شده است.90

    نقد و بررسی

    1. بی شک عشق میان انسان ها نیز در ضوابطی خاص جایز است و نه عاقلان عالم و نه ادیان الاهی از آن منعی نکرده اند . عشق زمینی، فوایدی هم برای عشق الاهی دارد. در عشق الاهی، عاشق تمام هستی خود را متعلق به معشوق می داند، خود را کاملاً وابسته و نیازمند به او می بیند و تمام تلاش او برای این است که معشوق را راضی نگه دارد. در عشق مجازی، عاشق با این مفاهیم در درجات پایین آن آشنا می شود. فایده دیگر چنین عشق هایی این است که می تواند مقدمه ای برای عشق حقیقی باشند. عاشقان عشق های زمینی، اگر دردمندی ها و ناکامی های مکرر این عشق ها را تجربه کنند، اگر شناخت کافی به آنها داده شود که چرا این عشق ها، آنها را به طور کامل ارضا نمی کند؛ و اگر بفهمند، زیباترین موجود کدام است، به سمت عشق حقیقی در حرکت و تکاپو می شوند. فایده سوم این نوع عشق ها، این است که انسان همدمی پیدا می کند و می تواند سختی های زندگی را با او راحت تر تحمل کند و آرامشش در خداپرستی حفظ شود (روم: 21).

    2. پائولو مقصد راه را، رسیدن به خدا می داند91 و باید توجه داشته باشد: عشق زمینی با وجود فوایدی که دارد، می تواند به مانعی در راه پرستش خداوند تبدیل شود. لذت این عشق، گاه عاشق را از تجربه عشق الاهی باز می دارد.

    3. در هر راهی کافی بودن و نبودن راه برها را با هدف و استعداد سالکین می سنجند. اگر استعداد آنها عشق ورزی به جامع کمالات و زیبایی ها باشد، آن گاه عشق زمینی، بندی است که آنان را از تعالی باز می دارد.

    عشق خارج از چارچوب هنجارها

    عاشقی نیز برای خود رسم ها و هنجارهایی دارد. در تمام فرهنگ ها، این عشق اگر به یک پیمان مثل پیمان زناشویی تبدیل شود، قیدها و آداب بیشتری خواهد داشت. در مقابل، این باور عمومی، پائولو سعی در ترویج مکتبی دارد که در آن مکتب عشق نباید هیچ حد و مرزی داشته باشد. پائولو معتقد است دوستی حقیقی نمی تواند محبوب را در قید و بند نگه دارد. حتی پایبندی به ازدواج نیز برای پائولو چندان اهمیت ندارد. در نگاه او، بدترین شیوه ازدواج محروم کردن دیگران از آزادی شان است.

    هرچند سراسر آثار پائولو در ترویج این است که عشق نباید قید و مرزی داشته باشد، اما تبیین این عقیده رسالت خاص رمان های یازده دقیقه کیمیاگر2 و زهیر است. زن و مرد نباید از هم بخواهند به روشی که می خواهند زندگی کنند.92 پائولو در دفاع از این عقیده می گوید: هرچه در چارچوب قواعد و مقررات خاصی باشد، از نشاط و پویایی خارج می شود. هرگاه قواعد دقیقی برای ابراز عشق به کار بریم، عشق از بین خواهد رفت.93 عشق اگر آزاد نباشد، به بردگی تبدیل می شود.94 پائولو، در توجیه دیگری برای عشق های هوس بازانه خارج از چارچوب خانواده می گوید: «می توانیم به جای آنکه عشق را در یک قوطی بگذاریم و گوشه ای پنهان کنیم، بگذاریم این انرژی به گردش درآید.»95 در زندگی زناشویی، عشق اگر مقید باشد، مرد کم کم احساس می کند آن قدر آزاد نیست که عشقش را به زنان دیگر هم تقدیم کند. زن نیز کم کم احساس می کند تمام زندگی خود را قربانی یک مرد کرده است. بدین ترتیب، اندک اندک عشقی که آنان را به هم پیوند می داد، جنبه منفی خود را آشکار می کند و به نفرت تبدیل می شود96 و مرگِ عشقشان را زودتر از مرگشان رقم می زند.97 آن گاه میل جنسی هم روز به روز خاموش تر شده، نمی تواند این پیمان را محکم نگه دارد.98 او به عنوان یک نسخه برای یکنواخت نشدن زندگی و رفع افسردگی، روابط خارج از خانواده را پیشنهاد می کند.99

    اوج ترویج بی غیرتی در نوشته های پائولو در صفحات نهایی داستان زهیر است. وقتی مرد بعد از روزها و هفته ها به زنش می رسد، با وجود اینکه هرگز قصد ترک او را نکرده بود و هر روز به شوهرش فکر می کرد، از مرد غریبه ای حامله شده بود. شوهرش، که حالا فهمیده و معنای عشق را درک کرده بود، اعتراضی نمی کند و بسیار راحت به او می گوید: بالأخره در این آخر دنیا، کار زیادی برای انجام نداشته ای!100 پائولو به تمام مردانی که از خیانت همسرشان می ترسند، سفارش می کند: «کسی که بکوشد عشق را اسیر کند، باید که قطع کند سرچشمه ای که عشق را تغذیه می کند. و با این کار، آبی که می تواند به او برسد، راکد می ماند و می گندد.»101

    حقیقت این است که پائولو عشق را درون هر فردی می داند و دیگران را تنها برانگیزاننده آن هیجان می داند.102 با چنین نگاهی به عشق، دیگران تنها در این عشق یک تحریک کننده اند و چون نقششان را انجام دادند، دیگر نیازی به آنها نیست. برداشت دیگر پائولو، که در این نظر دخیل است، نگاه او به زندگی زناشویی است. برداشت او از زندگی زناشویی، لذت جنسی است. وقتی پائولو زندگی زناشویی را در لذت سکس می بیند103 با این وجود، طبیعی است که در عشق خیانت ناپسند نباشد و بلکه بایسته باشد.

    نقد و بررسی

    1. در عشق های زمینی نیز چنین است: اگر عاشق در عشق خود صادق باشد، عاشق اگر تمام نیاز خود را به معشوق بداند، اگر خود را متعلق به او بداند و به غیر از او نیندیشد، رابطه روز به روز محکم تر می شود. اگر پائولو در فرهنگ غربی خود، این امر را تجربه نکرده است، در جوامع شرقی بارها و بارها حقیقت این کلام تجربه شده است.

    2. عاشق اگر معشوق خود را درست انتخاب کرده باشد و او را در غایت جمال و کمال دیده باشد، آن گاه از اینکه تماماً به او اشتغال دارد، رضایت او قبله اش شده است و طوق بندگی او به گردنش افتاده است، نه تنها احساس بدی ندارد، بلکه به این بندگی نیز افتخار می کند.

    3. رعایت نکردن حدود و قیود اجتماعی، خود موجب یأس و ناامیدی به زندگی و عامل اضطراب است. نداشتن یاری غمخوار، ترس از اینکه چه بسا با از دست دادن طراوت و نشاط جوانی، دیگر کسی به او عشق نورزد، ترس از رقیبان و هزاران ترس دیگر، کابوس آرامش زندگی می شود. شیوع افسردگی در جوامعی ای که به این هنجارها پایبند نیستند، شاهدی بر این مدعا است، به گونه ای که آزادی و ولنگاری جنسی تا کنون نتوانسته آرامش را برای آنها به ارمغان آورد.

    4. در نگاه پائولو، عشق حقیقتی فردی است و دیگران تنها برانگیزاننده عشق و هیجان هستند. این نگاه غلط، او را به این نتیجه غلط رسانده است. عشق رابطه ای دو سویه است. عاشق خود را نیازمندِ معشوق می داند و برآورده شدن نیازهای او از سوی معشوق، کام عاشق را به لذت کمال شیرین می کند.

    5. لذت عشق زناشویی ضمانتی است برای پایبندی به پیمان ازدواج. این پیمان اگر استوار باشد، سالک همدمی دارد که در مسیرش به سوی خدا و علت غایی اش، خستگی ها را از دوش او بردارد و مونسی دارد که در لبخند نگاهش می آساید.

    6. لذت جنسی، هدف از زندگی نیست که گفته شود لازم نیست تنها در چارچوب خانواده تأمین شود. هدف بودن لذت جنسی، آن هم به این شیوه، قطعاً انسان را از تعالی باز می دارد و تنها قوای حیوانی اش را رشد می دهد.

    6. سـکس

    در نگاه پائولو در تماس جنسی انسان با غوطه ور شدن در جهان جادو، می تواند از حواس ناشناخته خود استفاده کند،104 کهکشان را لمس کند،105 با نیروهای زندگی مستقیماً در تماس باشد و خود واقعی را کشف کند.106 سکس، مهم ترین راه و ساده ترین برای تحصیل حالات معنوی و راهی برای اتحاد با خدا است.107 پائولو معتقد است: در اتصال نیروی مادینه و نرینه، نیرویی جادویی نهفته است که نامش فرزانگی است.108 البته، در راه تقدس بخشی به سکس، شاید مهم ترین مانع تقدس بخشی به سکس، ممنوعیت آن در ادیان الاهی باشد. پائولو ممنوع بودن سکس در ادیان و قبایل بدوی را به دلیل کمبود تغذیه می داند، نه امری الاهی.109

    در نگاه پائولو کوئلیو، سکس غیر از رابطه جنسی است. بسیاری از این نیرو استفاده می کنند، بدون اینکه آن را به کار گیرند. همه چیز به راه انتخابی بستگی دارد.110 با این پاسخ، پائولو سکس را غیر از استفاده از نیروی سکس می داند. به نظر وی، برای استفاده از این نیرو کافی است در تمام مدت رابطه جنسی، از حواس پنچ گانه استفاده کرد. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همه حواس با هم حضور داشته باشند، سالک معنویت برای تشرف پذیرفته می شود.111 در اندیشه او، «در لحظه اوج لذت جنسی حواس پنج گانه ناپدید می شود و وارد جهان دیگری می شویم. دیگر نمی توانیم ببینیم، بشنویم، بچشیم، ببوییم و لمس کنیم. در آن چند ثانیه طولانی، همه چیز ناپدید می شود و خلسه ای جای آن را می گیرد که عرفا پس از سال ها ریاضت و پرهیزگاری به آن می رسند.»112

    نقد و بررسی

    1. بیان پائولو در مورد حقیقت سکس و ارتباط آن با معنویت، به قدری نسنجیده است که کلام وی در رمان بریدا، در صفحات نخستین متناقض شده است. در صفحه 203 آمده است: «در اوج رابطه جنسی، حواس پنچ گانه انسان ناپدید می شود» و در صفحه 206 گفته است: «در رابطه جنسی، تنها عشق و حواس پنج گانه فعالیت را به بستر ببر. فقط در این صورت، رابطه با خدا را تجربه خواهی کرد.»

    2. پائولو نیروی سکس را غیر از میل جنسی دانسته است، اما هیچ بیان نکرده است چه تفاوتی بین این دو است؟ وی باید توضیح دهد که چگونه نیروی جنسی، سبب کشف اسرار می شود.

    3. پائولو نه تنها در استفاده از نیروی سکس، بلکه در شاد بودن، عاشق بودن، رقصیدن، گوش کردن به موسیقی و دعا کردن، تجربه حضور خدا را مقصد اعلام می کند،113 با این وجود، وی هیچ گاه تبیین نمی کند چگونه انسان از راه سکس، رقص و عشق زمینی به خدا می رسد. اموری مثل سکس، که مظهر توجه به دنیا و غوطه ور بودن در شهوت است، چگونه می توانند انسان را آن قدر تعالی دهند که همنشین خدا شود؟ تبیینی علمی در این مورد در آثار وی دیده نشده است.

    4. پائولو مشابهت حالت اوج رابطه جنسی با خلسه تجربه های عرفانی را به عنوان دلیلی بر یگانگی این دو تجربه فرض کرده است، اما پاسخی نداده است که چگونه این مشابهت دلیل بر یگانگی این دو تجربه است. در عرفان و تعالی معنوی هدف شناخت خدا، دور شدن از بعد مادی است و نه حالت گیجی. چنین حالت هایی با مصرف مواد مخدر و داروهای روان گردان نیز به وجود می آید.

    5. البته باید اعتراف کرد: روابط زناشویی، ازدواج و عشق زن و شوهر در راه تعالی بی تأثیر نیست. در اسلام بسیار به ازدواج سفارش شده، ازدواج سنت پیامبر(ص) اعلام شده114 و ازدواج راه حفظ نیمی از دین بیان شده است.115 ازدواج راه حلالی است که بسیاری از امیال شهوانی انسان را تعدیل می کند و از این راه، موجب آرامش سالک در سلوکش می شود.

    6. قراردادی بودن ممنوعیت سکس نیز فرضیه ای است که برای آن دلیلی بیان نشده است.

    7. سکس وسوسه ای است که انسان را از تعالی باز می دارد و قوای حیوانی او را رشد می دهد. انسان برای رسیدن به این مقصود، چاره ای جز مهار برخی امیال خود ندارد. پائولو نیز خود معتقد است: انسان فرزانه کسی است که می تواند امیال خود را کنترل کند116 و او این قدرت را دارد.117

    8. رعایت حریم عفاف موجب حفظ آزادی معنوی در جامعه می شود. تجویز سکس و بی بند وباری در جامعه، موجب می شود انسان ها در حفظ پاکدامنی و عدم توجه به قوای شهوانی به مشقت بیفتند. تجویز این امر جامعه را تحریک و امنیت را از مردان و زنان جامعه می گیرد. آزادی در ارضای غرایز جنسی، نه تنها موجب سعادت و آرامش نمی شود، بلکه آشفتگی ها و بیماری های روحی بسیاری را به ارمغان می آورد. سکس هویت و ارزش انسان را از او می گیرد و بر طبل ناآرامی می کوبد. سکس نیروی انسان و جامعه را صرف لذت های بی حاصل و پوچ می کند و فرصت های او را تباه می کند. از این رو، فارغ از اعتبار ادیان الاهی، عقل حکم به ممنوعیت سکس می کند.

    7. تمرین ها و مناسک معنوی

    یکی از راه هایی که پائولو برای تعالی معنوی بر آن تأکید کرده است، انجام تمرین های خاص و مرحله ای است. او در برخی از آثار خود، تمرین های خاصی برای سالکین راه نوشته است و انجام آنها را شرط سالکین راه معنویت دانسته است. در این بخش، تمرین های او در کتاب خاطرات یک مغ(زائر کوم پستل) بیان می شود و سایر تمرین ها به منابع آن ارجاع داده می شود.

    پائولو در هر بخش از مسیری که زائر به سمت معبد کوم پستل در راه است، تمرین هایی را از استاد خویش پطرس فرا می گیرد. این تمرین ها، جزو تمرین های معنوی آیین رام محسوب می شوند. گزارش این تمرین ها چنین است:

     

     

     

    1. تمرین دانه: برای این تمرین، ابتدا باید روی زمین زانو زد و بعد روی پاشنه نشست. بعد باید سر را روی زانو گذاشت و به حالت جنین درآمد. باید خود را از فشارهای خارجی دور کرد و به آرامی نفس کشید. در این هنگام، چون دانه ای در خاک باید متولد شد. به آرامی دست ها جنبانده می شود تا راست شوند. در مرحله بعد، چون دانه ای که می خواهد پوست زمین را بشکافد، باید به سمت خورشید بلند شد.118

    2. تمرین سرعت: باید با سرعتی کمتر از سرعت عادی روزانه، چند دقیقه پیاده روی شود. باید در طول مسیر نسبت به همه جزئیات به همه کس و همه چیز دقت شود. بهترین وقت برای این تمرین بعد از نهار است.119

    3. تمرین خودآزاری: زمانی که افکار آزاردهنده ای مثل حسادت، شرم و خجالت، ذهن را آشفته می کند، باید ناخن انگشت نشانه را در مفصل انگشت شصت به نحوی فرو کرد که خود احساس درد کند. این کار موجب می شود فکر مزاحم رفته رفته از بین رفته و نهایتاً، برای همیشه از ذهن خارج شود.120 شبیه این تمرین را پائولو در کیمیاگر2 نیز آورده است.121

    4. احضار قاصد (شیطان): سالک باید رها و آزاد بنشیند و روحش را پرواز دهد. پس از چند لحظه، باید به خود تلقین کرد که رها شده است و در خواب یک ستون آتش در سمت راست خود می بیند. وقتی شعله ها نورانی شد، به خرد پنهان فرمان داده می شود تا اسرار را بازگویه کند. باید شعله دیگری نیز در سمت چپ تصور شود. در این مرحله، سالک باید بگوید: نیروی مسیح در همه جا و بر همه کس مشهود است. من نیز هر وقت قاصد خود را صدا بزنم، نامش برای من معلوم خواهد شد. در این هنگام، قاصد بین دو ستون مشتعل عیان می گردد. سالک می تواند با او حرف بزند و مشکلات خود را در میان گذارد.122

    5. تمرین آب (بیداری خرد): روی سطحی صاف و نفوذناپذیر مقداری آب ریخته می شود. مدتی به آن نگاه می شود و بعد بدون هیچ ایده ای، روی آن طرح های نامفهوم کشیده می شود.123

    6. حباب نیلگون (عشق معنوی): در این تمرین، سالک بی آنکه به چیزی بیندیشد، آهنگی را از دوران کودکی اش زمزمه می کند. بعد در ذهنش مجسم می کند خانه آرام آرام پر از پرتوی نیلگون می شود، در این لحظه سالک تصور می کند همه قدیسانی را که دوست دارد در کنارش نشسته اند، نوازشش می کنند و برای آرامشش دعا می کنند. وقتی شعله نیلگون همه دنیا را غرق در نور کرد، آهسته آهسته احساس می کند آغوشش برای عشق به همه دنیا باز شده است.124 این تمرین، تمرینی است برای تحصیل آگاپه یا همان عشق مطلق.125

    7. تمرین زنده به گور شدن: سالک روی زمین می نشیند و روح و جسم خود را آزاد تصور می کند. در مرحله بعد، باید دستانش را روی سینه گذارد و احساس کند در تابوتی آماده دفن است. او باید جزئیات مراسم خاک سپاری را، همان طور که برای مرده ها انجام می دهند، تصور کند. همه لحظات نماز، نمازخانه، حمل تابوت، تشییع، اندوه نزدیکان، قبرستان، عمق گور، به خوبی در ذهن مجسم می شود. بعد باید ناامیدانه عضلاتش را شل کند. وقتی بدن کاملاً بی حرکت شد، در تابوت را کنار زند و با نفس عمیقی آزادی را تجربه کند.126

    8. نیروی تنفسی رام: شش ها را باید پر از هوا کرد، خالی کرد و بعد، در حالی که دست بلند می شود، به آرامی نفس کشید. هنگام تنفس باید تصور کرد عشق و آسایش به درون قلب راه می یابند. در حالی که، دست ها بلند شده، با هماهنگی نیروهای درون و برون نَفَس را در سینه حبس کرد و بعد در حالی که کلمه رام به زبان آورده می شود، نَفَس به سرعت خالی شود.127

    9. تمرین سایه ها: سایه هایی از اشیای بی جان یا موجودات جان دار را برای چند دقیقه باید در اطراف خود مجسم کرد. در دقایق بعدی در حضور سایه ها، ذهن روی مسئله ای که باید حل شود، متمرکز می شود. بالأخره، در مرحله نهایی، با نگاه کردن به سایه ها و پذیرفتن راه حل های پسندیده، سایه های اضافی حذف می شوند تا سایه ای که کلید حل مسئله است باقی بماند.128

    10. تمرین شنوایی: در این تمرین، باید چشم ها را بست و خود را آزاد حس کرد. در مرحله بعد، باید خود را روی صداهای اطراف متمرکز کرد. در این تمرین، همه صداها باید از هم تشخیص داده شوند و حتی باید سعی کرد صدای قاصد را هم شنید.129

    11. تمرین رقص: در حالی که چشم ها بسته است، اولین ترانه دوران کودکی را باید به یاد آورد. بدن را باید آزاد گذاشت تا بتواند با آن ترانه برقصد. بعد از دقایقی درنگی می شود و به صدای پیرامون گوش داده می شود. سالک دوباره آهنگی می سازد و با همه وجود می رقصد. نباید به چیز مشخصی فکر کرد. تنها تصاویری که خود از ذهن می گذرند، به یاد نگه داشته می شوند.130

    پائولو کوئلیو در رمان های بریدا،131 والکیری ها132 و ساحره پورتوبلو133 نیز تمرین های مشابهی ارائه داده است.

    نقد و بررسی

    لازم به یادآوری است، غرض از بیان تمرین های پائولو نقد و بررسی آنها نیست. هدف این بود که گفته شود پائولوی شریعت گریز هم در نهایت به شریعت پایبند است. با این تفاوت شریعتی را معتبر می داند که انسان ها شریعت گذار آن هستند و نیندیشیده است که خدا می تواند بهترین مناسک را به انسان بیاموزد. با این وجود، سعی شده است محور تمرین های او کشف شود تا نقدی اجمالی بر آن شود. محور تمرین های ارائه شده از سوی پائولو چنین اند:

    الف. قرار گرفتن در حالت آرامش، دور کردن خود از فشارهای خارجی، منحرف کردن ذهن از دردها و رنج ها.

    1. این هدف در مناسک دینی نیز مد نظر است. مسلمانان نماز را در مکانی آرام، بی حرکت، و گشاده به جای می آورند و غرضشان یاد خدا است و با یاد او آرامش می گیرند. آنان هر روز در نمازشان خدا، مهربانی اش، قدرت و بزرگی اش را به یاد می آورند و از او کمک می طلبند و به او توکل می کنند. مسلمانان با این توجه پنج گانه در روز، از آزار مشکلات روزانه رها می شوند و دل را متوجه مقصود زندگی می کنند.

    2. برای رهایی از فکر و مشکلات، بیش از هر چیز و هر کس، قطعاً اندیشیدن به خدای مهربان مددکار، آرامش بخش تر است. عارفان باید به دنبال راهی باشند تا همه چیز برایشان ناپیدا شود تا خدا آشکار شود، نه اینکه همه چیز را از حواسشان دور کنند.

    ب. تلقین رهایی، تلقین قدرت مند بودن، تلقین دیدن راهنما، تلقین زندگی دوباره.

    1. مضمون بسیاری از تمرین ها این است که شخص به خود تلقین کند که با این عمل، قدرت مند می شود، راهنما را می بیند و یا زندگی دوباره ای یافته است. تلقین برای چند لحظه ممکن است اثر کند، اما اگر به همراه باور و اعتقاد نباشد، اثر خود را زود از دست خواهد داد.

    2. یک راه برای اثر گذاری بهتر تمرین ها، نمادین بودن آنها است. تمرین ها اگر نمادین و اشاره ای باشند، معانی بلند حقیقی و آثار ماندگارتری خواهند داشت. پائولو تلاش می کند در تمرین های خود از این نکته استفاده کند. در مناسک اسلامی نیز نماز و حج را می توان نمونه ای از اعمال نمادین دانست. در روایات اسلامی، اسرار هر رکن نماز و حج بیان شده است.134

    ج. تمرکز بر ضمیر درون

    تمرکز ذهن، تمرین خوبی برای بالا بردن هشیاری است. حضور قلب در نماز و سایر عبادت ها، تمرکز بر وجود خویشتن در محضر خداوند است. البته، حضور قلب نسبت به تمرکز کردن در تصاویر موهوم، این برتری را دارد که هم تمرکز است و هم معنادار.

    نتیجه گیری

    در عصر حاضر، هرچند پائولو کوئلیو از مروجان معنویت شناخته می شود، اما معنویتی که او دنبال می کند، در واقع همان رضایت مندی از زندگی و شاد زیستن است؛ شادی و رضایتی که تنها در افق دنیای مادی ترسیم شده است. تأکید او به نقش رؤیاها و آرزوهای شخصی بدان حد است که معنویت را به آیین هواپرستی تنزل داده است. دعوت او به عشق زمینی و سکس نیز خود دعوت به پایبند کردن انسان به دنیا و قوای حیوانی اوست. هرچند پائولو مقصد نهایی را وصال و ملاقات خدا می داند، اما بیان نمی کند که چگونه سکس انسان را به خدا می رساند. نه در عقل و منطق و نه در نوشته های پائولو، دلیلی برای اینکه عمل به هرآنچه ندای درون به آن حکم کند، معقول نیست و ضمانتی برای رساندن انسان به کمال واقعی اش ندارد. پائولو کوئلیو در تناقضی آشکار، هرچند پایبند به شریعت رسمی نیست، اما از تکثرگرایی طرف داری می کند. راه معنویت را در پی گرفتن رؤیاهای شخصی می داند، ولی خود در عمل مروج شریعتی خاص برگرفته از سنت رام شده است و دیگران را به الزام به آن سفارش کرده است.

     


    پی نوشت ها:

    1. پائولو کوئلیو، کیمیاگر، ص 25.

    2. همو، والکیری ها، ص 200.

    3. همو، کیمیاگر، ص 40.

    4. همو، چون رود جاری باش، ص 170.

    5. همو، دومین مکتوب، ص 18.

    6. همو، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ص 110 و111و148.

    7. همو، زهیر، ص 287.

    8. همو، زائر کوم پوستل، ص 95.

    9. همو، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ص 34 و 35.

    10. همو، دومین مکتوب، ص 18.

    11. همو، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ص 77 و78.

    12. همو، کیمیاگر 2، ص 176 و مارسیا بوتهلو، زندگی، گزین گویه های پائولو کوئیلو، ص 14.

    13. همو، بریدا، ص 208.

    14. همو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 75.

    15. همو، بریدا، ص 220.

    16. همان، ص 149.

    17. همان، چون رود جاری باش، ص 157.

    18. مهوش رهنمای آذر، پائولوکوئلیو در میان ایرانیان، ص 18؛ پائولو کوئلیو، مکتوب، ص 148 و ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ص 235.

    19. پائولو کوئلیو، کیمیاگر، ص 142 و کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 166 و والکیری ها، ص 123 و 124.

    20. همو، بریدا، ص 243 و244.

    21. همو، کیمیاگر، ص 30.

    22. همو، والکیری ها، ص 166.

    23. همو، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ص 233.

    24. همو، چون رود جاری باش، ص 87-88.

    25. همو، قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها، ص 247.

    26. همان، ص 103.

    27. پائولو کوئلیو، زهیر، ص 348.

    28. همو، چون رود جاری باش، ص 46.

    29. همو، مکتوب، ص23.

    30. همو، دومین مکتوب، ص30.

    31. همو، مکتوب، ص 54.

    32. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص 335.

    33. همان، ج5، ص 71.

    34. همان، ج3، ص 259.

    35. مهوش رهنمای آذر، همان، ص 18.

    36. پائولو نیز نفس را دارای این قدرت می داند. ر.ک: پائولو کوئیلو، مکتوب، ص 18 و 136 و شیطان و دوشیزه پریم، ص 228 و 229.

    37. مهوش رهنمای آذر، همان، ص 18.

    38. پائولو کوئلیو، کوه پنجم، ص 243.

    39. همو، راه نمایی رزم آور نور، ص 102

    40. همو، کیمیاگر، ص 140.

    41. همو، ساحره پورتوبلو، ص 245.

    42. همو، کوه پنجم، ص 20 و زهیر، ص 230 و 231؛ جبران خلیل جبران، نامه های عاشقانه یک پیامبر، ص 95.

    43. همو، زهیر، ص 163.

    44. همو، چون رود جاری باش، ص 219 و مارسیا بوتهلو، همان، ص 24.

    45. همو، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ص 305.

    46. همو، کوه پنجم، ص 243.

    47. همو، زهیر، ص 213 و 214.

    48. همان، ص 286.

    49. پائولو کوئلیو، کیمیاگر، ص 197.

    50. همو، دومین مکتوب، ص 68.

    51. همو، راه نمایی رزم آور نور، ص 145.

    52. همو، قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها، ص 97.

    53. همو، چون رود جاری باش، ص 270 و قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها، ص 138.

    54. همو، اعترافات یک سالک، ص 30.

    55. همو، کیمیاگر، ص 98.

    56. همو، چون رود جاری باش، ص 171.

    57. شهاب شهرزاد، زندگی و آثار پائولو کوئلیو، ندای دانش، 1379، ص 23.

    58. مارسیا بوتهلو، همان، ص23.

    59. پائولو کوئلیو، زهیر، ص 46.

    60. همان، ص 186.

    61. پائولو کوئلیو، اعترافات یک سالک، ص 33.

    62. همان، ص 31.

    63. همان.

    64. پائولو کوئلیو، زهیر، ص 239.

    65. همو، بریدا، ص 5.

    66. همان، ص 222.

    67. حمیدرضا مظاهری سیف، سحر و جادو در آثار پائولو کوئیلو، کتاب نقد، شماره 45، ص 61.

    68. پائولو کوئلیو، اعترافات یک سالک، ص 17.

    69. حمید رضا مظاهری سیف، همان، ص59.

    70. پائولو کوئلیو، راه نمایی رزم آور نور، ص 34. (او در اینجا ابزارهای دیگر را ایمان و امید معرفی می کند.)

    71. همو، بریدا، ص77 و یازده دقیقه، ص 199. او این نظریه را به افلاطون هم نسبت می دهد و تمثیلی از او نقل می کند که مؤید این نظر است.( ساحره پورتوبلو، ص 254.)

    72. پائولو کوئلیو، دومین مکتوب، ص 74 و کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 51.

    73. همو، بریدا، ص 8.

    74. همو، زهیر، ص 188 و خاطرات یک مغ، ص 159 و بریدا، ص 77.

    75. همو، بریدا، ص 103.

    76. همان، ص77.

    77. پائولو کوئلیو، عطیه برتر، ص 69.

    78. همو، والکیری ها، ص 157.

    79. همو، عطیه برتر، ص 99.

    80. همو، زهیر، ص 285.

    81. همو، مکتوب، ص 90.

    82. همو، قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها، ص 201.

    83. همو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 170.

    84. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج 8، ص 79.

    85. پائولو کوئلیو، عطیه برتر، ص 105 و زهیر، ص 123.

    86. همو، بریدا، ص77.

    87. همو، خاطرات یک مغ، ص 152.

    88. همان، ص 156.

    89. همان، ص 155.

    90. پائولو کوئلیو، ساحره پورتوبلو، ص 285.

    91. همو، کیمیاگر، ص 142 و کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 166 و والکیری ها، ص 123 و 124 و بریدا، ص 103 و 191 و ساحره پورتوبلو، ص 65.

    92. پائولو کوئلیو، زهیر، ص 182.

    93. همان، ص 157.

    94. پائولو کوئلیو، کیمیاگر 2، ص 183 و یازده دقیقه، ص 291.

    95. همو، زهیر، ص 307.

    96. همو، خاطرات یک مغ، ص 144.

    97. همو، یازده دقیقه، ص 128.

    98. همو، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ص 44 و 220.

    99. همو، یازده دقیقه، ص 283.

    100. همو، زهیر، ص 358.

    101. همو، ساحره پورتوبلو، ص 222.

    102. همو، یازده دقیقه، ص 151.

    103. همان، ص 118.

    104. همان، ص 203.

    105. همان، ص 217.

    106. همان، ص 192.

    107. پائولو کوئلیو، بریدا، ص191 و 206.

    108. همان، ص 103.

    109. پائولو کوئلیو، زهیر، ص 169 و 170.

    110. همو، بریدا، ص 191.

    111. همان، ص 193.

    112. همان، ص 203.

    113. پائولو کوئلیو، کیمیاگر، ص 142 و کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 166 و والکیری ها، ص 123 و 124 و بریدا، ص 103 و 191 و ساحره پورتوبلو، ص 65.

    114. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 100، ص 220.

    115. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج 5، ص 328.

    116. پائولو کوئلیو، مکتوب، ص 136.

    117. همو، شیطان و دوشیزه پریم، ص 228 و 229.

    118. همو، زائر کوم پوستل، ص 57 و58.

    119. همان، ص 79.

    120. همان، ص 103 و 104.

    121. پائولو کوئلیو، کیمیاگر 2، ص 151-156.

    122. همو، زائر کوم پوستل، ص 125 و 126.

    123. همان، ص 151.

    124. همان، ص 192 و 193.

    125. پائولو کوئلیو، خاطرات یک مغ، ص 157.

    126. همو، زائر کوم پوستل، ص 219 و 220.

    127. همان، ص 245.

    128. همان، ص 271.

    129. همان، ص 295.

    130. همان، ص 321.

    131. الف. بازی با کارت های تاروت(پائولو کوئلیو، بریدا، ص 80)؛ ب. رقص با موسیقی جهان(همان، ص 172)؛ ج. بازی با تصویر ماه در آب افتاده(همان، ص 166 و 167)؛ د. خیره شدن به شعله شمع(همان، ص164)؛ ح. نیایش در ماه دهم و بزرگ داشت نیاکان(پائولو کوئلیو، بریدا، ص 177)؛ و. دراز کشیدن و تصور یک مغازه(همان، ص 209)؛ ه‍ . موفقیت در استفاده از میل جنسی(همان، ص 183-195).

    132. الف. نظاره کردن به افق و تمرکز به آن(پائولو کوئلیو، والکیری ها، ص 48)؛ ب. تمرکز روی ضمیر نا خود آگاه(همان، ص 73)؛. ج. مجراسازی(همان، ص 74 و پائولو کوئلیو، دومین مکتوب،، ص 152)؛ د. عبور از صحرا(پائولو کوئلیو، والکیری ها، ص 131)؛ ح. منسک هدم مناسک(همان، ص 146-153).

    133. الف. تمرین دراز کشیدن و آرامیدگی(پائولو کوئلیو، ساحره پورتوبلو، ص 182-185)؛ ب. خارج از عادت کار کردن(همان، ص 218 و 219)؛ ج. تمرین تکرار در اینجا هستم(همان، ص 236)؛ د. 4- تمرین خطاطی(همان، ص 92 و 93 و 94).

    134. محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 167 – 172 و محمد باقر، مجلسی، همان، ج 81، ص 253.


    منابع

    بوتهلو، مارسیا، زندگی، گزین گویه های پائولو کوئیلو، ترجمه سمیه پیله ور، چاپ دوم، تهران، حوض نقره، 1388.

    خلیل جبران، جبران، نامه های عاشقانه یک پیامبر، گرد آوری و اقتباس پائولو کوئلیو، ترجمة آرش حجازی، چاپ یازدهم، تهران، کاروان، 1387.

    رهنمای آذر، مهوش، پائولوکوئلیو در میان ایرانیان، تهران، آزاد اندیشان، 1380.

    شهرزاد، شهاب، زندگی و آثار پائولو کوئلیو، ندای دانش، 1379.

    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.

    کوئلیو، پائولو، اعترافات یک سالک (خوان آریاس در گفتگو با پائولو کوئلیو)، ترجمه دل آرا قهرمان، تهران، بهجت، 1379.

    ــــ ، بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، چاپ یازدهم، تهران، کاروان، 1383.

    ــــ ، چون رود جاری باش، ترجمه آرش حجازی، چاپ چهارم، تهران، کاروان، 1386.

    ــــ ، خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازی، چاپ دهم، تهران، کاروان، 1387.

    ــــ ، دومین مکتوب، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، چاپ چهارم، تهران، کاروان، 1381.

    ــــ ، راه نمایی رزم آور نور، ترجمه آرش حجازی، چاپ پنجم، تهران، کاروان، 1388.

    ــــ ، زائر کوم پوستل، ترجمه حسین نعیمی، چ پنجم، بی جا، ثالث، 1389.

    ــــ ، زهیر، ترجمه آرش حجازی، چاپ، سوم تهران، کاروان، 1384.

    ــــ ، ساحره پورتوبلو، ترجمه آرش حجازی، چاپ سوم، تهران، کاروان، 1386 .

    ــــ ، شیطان و دوشیزه پریم، ترجمه آرش حجازی، چاپ چهاردهم، تهران، کاروان، 1388.

    ــــ ، عطیه برتر، ترجمه آرش حجازی، چاپ دوازدهم، تهران، کاروان، 1385.

    ــــ ، قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها، ترجمه آرش حجازی، چاپ نهم، تهران، کاروان، 1387.

    ــــ ، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ترجمه آرش حجازی، چاپ هشتم، تهران، کاروان، 1384.

    ــــ ، کوه پنجم، ترجمه آرش حجازی، چاپ سوم، تهران، کاروان، 1383.

    ــــ ، کیمیاگر 2، ترجمه آیسل برزگر جلیلی مقام، تهران، شیرین، 1383.

    ــــ ، کیمیاگر، ترجمه آرش حجازی، چاپ شانزدهم، تهران، کاروان، 1388.

    ــــ ، مکتوب، ترجمه آرش حجازی، چاپ هشتم، تهران، کاروان، 1385.

    ــــ ، والکیری ها، ترجمه آرش حجازی و حسین شهرابی، چاپ پنجم، تهران، کاروان، 1388.

    ــــ ، ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ترجمه آرش حجازی، چاپ دهم، تهران، کاروان، 1387.

    ــــ ، یازده دقیقه، ترجمه کیومرث پارسایی، نشر نی، 1385.

    مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، الوفاء، 1404.

    محدث نورى، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1408.

    مظاهری سیف، حمید رضا، «سحر و جادو در آثار پائولو کوئیلو»، کتاب نقد، شماره 45، ص 57-107.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوروزی، اصغر.(1390) شریعت برزیلی؛ دستورالعمل‌های پائولو کوئلیو برای رسیدن به معنویت. فصلنامه انوار معرفت، 1(2)، 171-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اصغر نوروزی."شریعت برزیلی؛ دستورالعمل‌های پائولو کوئلیو برای رسیدن به معنویت". فصلنامه انوار معرفت، 1، 2، 1390، 171-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوروزی، اصغر.(1390) 'شریعت برزیلی؛ دستورالعمل‌های پائولو کوئلیو برای رسیدن به معنویت'، فصلنامه انوار معرفت، 1(2), pp. 171-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوروزی، اصغر. شریعت برزیلی؛ دستورالعمل‌های پائولو کوئلیو برای رسیدن به معنویت. انوار معرفت، 1, 1390؛ 1(2): 171-