یکی از مسائل مهم عرفان نظری، رابطۀ حق و خلق است. از نگاه عارفان، این رابطه به شکل عینیت در عین غیریت است؛ یعنی حق تعالی از جهتی عین مخلوقات، و از جهتی مغایر با آنهاست. از نگاه ایشان، تنها مصداق بالذات وجود، حق تعالی است و چنین وجودی به سبب نامتناهی بودن، تمام مواطن را پر کرده و هیچ موطنی از او خالی نیست و این سبب عینیت حق تعالی با تک تک تعینات می شود. از سوی دیگر، چنین وجودی به سبب مطلق بودن، فراتر از تمام تعینات و در نتیجه، غیر آنهاست. این رابطه، که یکی از نتایج وحدت شخصی وجود است، سبب به وجود آمدن سؤالات و ابهاماتی شده است. این نوشتار بر آن است تا با تبیین مدعای عارفان و واکاوی آموزه هایی که سبب این نگرش شده، درکی بهتر و مفهومی روشن تر از این رابطه ارائه دهد.