انوار معرفت، سال ششم، شماره اول، پیاپی 12، بهار و تابستان 1396، صفحات 6-22

    هفت مرحله‌ی اساسی سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی ره

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمد میری / استاديار دانشکدة معارف، دانشگاه تهران / m.miri57@ut.ac.ir
    چکیده: 
    عارفان تقریرهای گوناگونی از تعداد منازل سلوک الی الله ارائه داده اند. امام خمینی ره بر این باور است که می توان این منازل را در قالب هفت مرحلة کلی تبیین کرد. نوشتار پیش رو بر آن است تا هر هفت مرحله را با استفاده از شواهد متعددی که در آثار ایشان به چشم می خورد و با یاری¬ جستن از تقریری که شاگرد ایشان، آیة الله مظاهری، از منازل هفت¬گانه منظور نظر استادشان دارند، از ابتدا تا انتها بررسی کند. منازل هفت گانه مورد نظر عبارت است از: 1- یقظه؛ 2- توبه؛ 3- تقوا؛ 4- تخلیه؛ 5- تحلیه؛ 6- تجلیه؛ 7- فنا. این تحقیق به بررسی نگاه عارفان اسلامی و به ویژه امام خمینی به نقش کلیدی هریک از منازل مزبور در مسیر سلوک الی الله نشسته و در پایان، پس از آنکه به روش «تحلیلی – کتاب خانه ای»، اندیشة ایشان را در این باره استخراج کرده، آن را در قالب یک الگوی مفهومی ارائه داده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Seven Basic Stage of Spiritual Journeying and Wayfaring from the Viewpoint of Imam Khomeini
    Abstract: 
    The mystics have presented different explanations about the number of the stages of spiritual journeying and wayfaring in various ways. Imam Khomeini believes that, these stages can be explained in seven general stages. Concentrating on the Imam Khomeini's works, and focusing on the explanations of his pupil Ayatollah Mazaheri about the seven stages of spiritual journeying and wayfaring, this paper seeks to entirely study these stages. Imam Khomeini's seven stages of spiritual journeying and wayfaring include, awakening, repentance, piety, interior purification, adornment reflection, effacement. Using analytical and desk-research method, this paper investigates the attitude of the Islamic mystics especially Imam Khomeini on the role of these stages, and it presents it in the form of a conceptual model.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    اهل‌معرفت از تعداد و كيفيت مراحل عرفاني، که سالک براي رسيدن به خداوند بايد طي کند، تفسيرها و تحليل‌هاي متعددي ارائه داده‌اند. اين تفسيرهاي متعدد از منازل سلوک را البته نبايد ناسازگار با يکديگر پنداشت، بلکه هرکدام از اين تفسيرها در جاي خود و با نگاهي خاص، از سوي اهل معرفت ارائه شده است و هرکدام در درون خود نکته‌اي نهفته دارد.
    امام خميني به اعتباري، سلوک را داراي هفت منزل دانسته و هفت شهر عشق را در زبان عرفا اشاره به آن مي‌داند (موسوي خمينى، 1388 - ب، 3). آنچه در اين تحقيق به دنبال آن هستيم تقرير منازل هفت‌گانة مزبور از نگاه امام خميني است. در اين مسير، از آن دسته از آثار آية‌الله مظاهري، که هفت منزل سلوکي را از ديدگاه استاد خود، حضرت امام راحل توضيح مي‌دهد، بهره خواهيم برد. علاوه بر آن، کلمات و مباني حضرت امام را نيز در اين تقرير گواه خواهيم گرفت.
    آيت‌الله مظاهري ضمن اشاره به نگاه استاد خود به اين مقوله مي‌گويد: مهم‌ترين وظايف سلوکي که سالک الي الله بايد براي وصول به حق متعال به آنها توجه و التزام داشته باشد، در هفت منزل اصلي قابل تقسيم است. عمده اهداف سير و سلوك براى سالك عادى در همين هفت منزل تحقّق مى‏يابد... منازل هفت‌گانه‏اى است كه استاد بزرگوار ما حضرت امام خمينى، مکرراً در دروس‏ اخلاقى‏ خود مى‏فرمودند: چهل سال خون جگر مى‏خواهد كه انسان بتواند يكى از اين منازل را بپيمايد. منازل هفت‌گانه عبارت‌اند از: منزل اوّل: يقظه (بيدارى)... منزل دوّم: توبه... منزل سوّم: تقوى... منزل چهارم: تخليه... منزل پنجم: تحليه... منزل ششم: تجليه... منزل هفتم: لقاء... ازنظر عرفا و اهل‌دل، منزل لقاء، منزل آخر است (مظاهري، 1388، ص 21).
    آيت‌الله مظاهري بر اين مسئله تأکيد دارد که استاد ايشان، امام خميني، همة اين منازل را پشت سر گذاشته و علت موفقيت‌هاي ايشان هم در ساحت‌هاي گوناگون، همين کمالات فوق‌العاده عرفاني مي‌داند که با طي اين منازل هفت‌گانه و ساير مراتب و درجات عرفاني، براي ايشان حاصل شده بود: «حقيقتاً بايد گفت امام عزيز ما منازل هفت‌گانة سلوک الي الله را طي کرده بودند و به خاطر اين سير و سلوک عملي، به‌ مراتب عاليه‌اي دست يافته بودند که کمتر کسي به آن مراتب نايل مي‌شود... مجموعة اين ابعاد باعث شده بود که امام جايگاه ويژه‌اي را در حوزة علميه و بعدها هم در کل جامعه و اين اواخر در کل عالم پيدا کنند» (مظاهري، 1385، ش 7).
    در اين تحقيق، براي توضيح هريك از منازل هفت‌گانه، به منظور آشنايي بيشتر، نخست نگاهي مقدمي به ديدگاه رسمي عارفان نسبت به اين منازل خواهيم داشت و سپس به‌طور ويژه، نگاه امام خميني، به آن منزل را با نگاه به آثار ايشان و با مدد گرفتن از برخي توضيحات آية الله مظاهري دنبال خواهيم کرد.
    منازل سيروسلوك
    منزل اول: يقظه
    مشايخ سلوک «يقظه» را اولين شرط ورود به وادي سلوک و به عبارت ديگر، نخستين منزل سير الي الله دانسته‌اند.
    حارث محاسبي (م243ق) بخشي از کتاب آداب النفوس خود را به بررسي «يقظه» و معناي مقابل آن، يعني «غفلت» اختصاص داده است. او در فصلي تحت عنوان «الغفلة و اليقظة» (محاسبي، 1428ق، ص 85 و86) به اين مسئله پرداخته که چيزي براي انسان خطرناک‌تر و مضرتر از غفلت نيست، و در مقابل، «يقظه» ريشة هر خوبي است، آن‌گونه که غفلت سرچشمة هر شر و بدي است. وي در ادامه، «يقظه» را اين‌گونه تعريف مي‌کند: «يقظه»، نزديک ديدن اجل و مراقب موت بودن است، و تفکر در سرنوشت خود پس از مرگ است. و اگر سالک به اين مقام دست يابد باب عمل بر او باز شده، دست به کار مي‌شود تا به هر نحو ممکن، قبل از مرگ، کوتاهي‌هاي خود را جبران کند.
    پير هرات نيز اولين منزل سلوک را در کتاب منازل السائرين، منزل «يقظه» معرفي مي‌کند. او قبل از ورود به توضيح و تعريف اين منزل، به اين آية شريفه تمسک جسته است: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّه» (سبأ: 46)؛ بگو: من شمارا فقط به يك حقيقت اندرز مى‏دهم [و آن] اينکه براى خدا بپاخيزيد. سالک در فهم سلوکي خود از اين آيه، امر حق متعال به برخاستن را امر به برخاستن از خواب غفلت معنا مي‌کند. ازاين‌رو، خواجه عبدالله در تفسير آية فوق مي‌نويسد: برخاستن به‏سوى خداى، يقظه و بيدارى است از خواب غفلت، و برجستن از ورطة سستي و فترت. (انصاري، 1417ق، ص 35‌).
    عبدالرزاق کاشاني هم در شرح اين بخش از منازل السائرين به اين نکته اشاره دارد که تا انسان در حجاب‌هاي زندگي دنيوي و طبيعت حيواني خود به سر مي‌برد از فطرت الهي و از نور خداوند متعال بي‌خبر است و مانند کسي است که واقعاً در خواب به سر مي‌برد و اين برخاستن از خواب غفلت، همان «يقظه» در اصطلاح عارفان، و مقدمه براي حيات حقيقي قلب سالک است (کاشاني، 1385، ص 149و150).
    آيت‌الله مظاهري نيز در بسياري از آثار عرفاني خود، مقام «يقظه» را به‌عنوان اولين منزل سير و سلوک تبيين کرده است. علاوه بر آن، کتابي مستقل نيز با عنوان يقظه از ايشان به چاپ رسيده است. روشن است که تا وقتي انسان از خواب غفلت بيدار نشود، نمي‌تواند به جرگة اهل سلوک وارد شود، و از‌اين‌‌روي، «يقظه»، اولين منزل در طريق سير و سلوک به‌شمار مي‌رود.
    منزل اول‏: يقظه‏ (بيدارى)؛ اين حركت از يقظه‏، كه همان توجه و تفكر است، شروع مى‏شود. اگر انسان خواب باشد، مثل كرم ابريشم دور خودش را در اين دنيا مى‏تند... پس منزل اول‏ «بيدارى» است و اين همان توجه است كه استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى هنگام رحلت، مرتب همين مسئله را متذكّر شدند و فرمودند: توجه! توجه! توجه! (مظاهرى، 1388، ص 21) 
    منزل اول‏: يقظه‏ (بيدارى)؛ «يقظه» موجب بيدارى و تنبّه سالك مى‏شود. اين منزل اهل‌معرفت را به توجه وا‌مي‌دارد و از طريق مداومت بر ذكر، تفكّر و مراقبت، دائم‏التوجه مى‏كند (همان، 1390، ص 23).
    در نگاه ايشان، «غفلت»، نقطة مقابل «يقظه» است و با وجود غفلت، انسان هيچ راهي را در پيش نمي‌گيرد و حتي کوچک‌ترين کارها، مثل رانندگي نيز از انسان غافل ساخته نيست، تا چه رسد به کار بزرگي همچون سير و سلوک (همو، 1377، ص118-120). بنابراين، ضروري است که انسان از خواب غفلت بيدار شود، وگرنه ارزش انساني خود را خواهد باخت؛ زيرا به تعبير شريف حضرت امام، «اول منزل از منازل انسانيت، منزل يقظه و بيدارى است.» (موسوي خمينى، 1388، ص 174).
    امام خميني در موارد متعددي بر اين نکته، که قدم اول در سلوك «يقظه‏» است، تأکيد ورزيده است. (موسوي خمينى، 1387 ـ الف، 51؛ همو، 1388ج، ص98؛ همو، 1378، ج ‏5، ص512؛ ج‏10، ص242 و ج‏12، ص382). ناگفته نماند که حضرت امام در برخي جاها، «يقظه» را اولين مقام ندانسته¬اند. (ر.ک: موسوي خميني، 1378، ج‏18، 453).
    ايشان همچنين کساني را که در خواب غفلت به سر برده و هنوز همين اولين قدم را نيز برنداشته‌اند سرزنش مي¬کند و ضمن دعوت به هوشياري و بيداري، مخاطبان را متوجه مقام يقظه مي‌سازد (همو، 1387 ـ الف، 51). ايشان همچنين مي‌نويسد: 
    اي‌ واي به حال ما اهل غفلت كه تا آخر عمر از خواب برنمى‏خيزيم و در سُكر طبيعت باقى هستيم، بلكه هرروز بر مستى و غفلت ما مى‏افزايد! جز مقام حيوانيت و مأكل و مشرب و منكح آنها چيز ديگر نمى‏فهميم (موسوي خمينى، 1388، ص205).
    امام خميني، در نامه‌اي اخلاقي – عرفاني (همو، 1378، ج‏16، ص 220 و221) به سيد احمد، فرزند خود، ضمن تأکيد بر اينکه اولين منزل سلوک الي‌الله، «يقظه» است، ايشان را توصيه به ورود به مقام مزبور کرده، ضمن آرزوي بهره‌مندي خود و فرزندشان از اين مقامات عرفاني، بر اين مسئلة مهم تأکيد مي‌کنند که بهترين فرصت براي ورود به مقام «يقظه» و پرداختن به ساير مقامات و منازل سير و سلوک، فرصت جواني است.
    منزل دوم: توبه 
    آموزه‌هاي ديني و به پيروي از آنها اهل معرفت، مكرّر از توبه سخن به ميان آورده‌اند. بدون شک، در همة آثار عرفاني، که از ابتدا تاکنون به نگارش درآمده «توبه» به‌عنوان يکي از مهم‌ترين منازل اولية سلوک مطرح است. در خصوص توبه، آثار مستقلي به نگارش درآمده و در طول تاريخ عرفان، تعداد زيادي از عارفان بزرگ در آثار خود، به توبه و مباحث پيراموني آن توجه جدي نشان داده‌اند (سيد علي همداني، 1370، ر.ک: رياض، ص198).
    براي نمونه، حارث محاسبي بخش‌هايي از کتاب الرعاية لحقوق الله را به مباحث پيراموني توبه اختصاص داده است. او چرايي ضرورت توبه و ترک گناهان را براي سالک تبيين كرده (محاسبي،1420، ص 84-88) و توضيح داده است که چگونه مي‌توان اراده و تصميم بر توبه و ترک گناه را تقويت کرد (همان، ص101-103) و چگونه مي‌توان به مقام «يقظه» اهتمام داشت و با تصحيح توبه، از لغزش‌ها بر حذر ماند (همان، ص 110-112). او همچنين در قالب يک دسته‌بندي، اقسام کساني را که دست از گناه نشسته‌اند بررسي كرده و توضيح داده است که چرا و چگونه بايد توبه کنند و چرا بايد «تسويف» و امروز و فردا کردن در توبه را کنار بگذارند (همان، ص 170-175). وي در بخش ديگري به ريشه‌يابي علل عهدشکني توبه‌کننده پرداخته، عوامل تقويت توبه را تشريح كرده است (همان، ص 377-380).
    خواجه عبدالله انصاري نيز توبه را در منزل دوم از منازل السائرين خود جاي داده است. او شناخت هويت پليد گناه را مقدمة توبه دانسته، «پشيماني» و «پوزش‌طلبي» و «پشت‌کردن به گناه» را سه شرط اساسي قبولي توبه معرفي برشمرده است. وي در ادامه، مراتب طولي توبه را توضيح داده و بحث خود را با تشريح توبة عوام، توبه متوسطين و توبة خواص به پايان برده است (انصاري، 1417ق، ص 37-39).
    امام خميني نيز براي توبه در ميان منازل و مقامات سير و سلوک، حساب ويژه‌اي بازکرده‌ و آن را از منازل مشکل سلوکي دانسته است. در واقع، انسان گناه‌كار با ارتکاب گناهان، به جنبة جسماني و طبيعي خود به‌گونه‌اي که خارج از چارچوب شريعت مطهر است، پرداخته و در نتيجه، چون پاي خود را فراتر از خط قرمزهاي شريعت گذاشته، از جنبة روحاني و نوراني خود فاصله گرفته است. ازاين‌رو، حضرت امام مي‌نويسد: حقيقت توبه، بازگشت انسان گنهکار از فرورفتن در طبيعت و جسمانيت و ماديت به سمت روحانيت انساني و نورانيت فطري الهي است.
    بدان كه «توبه» يكى از منازل مهمة مشكله است. و آن عبارت است از رجوع از طبيعت به‌سوي روحانيت نفس، بعد از آنکه به‌واسطة معاصى و كدورت نافرمانى، نور فطرت و روحانيت محجوب به ظلمت طبيعت تبديل شده.
    ... و چون [انسان] ارتكاب معاصى كند، به‌واسطة آن در دل او كدورتى حاصل شود؛ و هر چه معاصى بيشتر شود، كدورت و ظلمت افزون گردد... اگر در بين اين حالات، قبل از فراگرفتن ظلمت، تمام صفحة قلب، از خواب غفلت بيدار شد و پس از منزل «يقظه» به منزل «توبه» وارد شد... از حالات ظلمانيه و كدورات طبيعيه برگشت مى‏نمايد به حال نور فطرت اصلى و روحانيت ذاتية خود (موسوي خمينى، 1388، ج 272).
    همان‌گونه که ملاحظه مي‌شود، حضرت امام در عبارت مزبور، جايگاه منزل «توبه» را در ميان منازل سلوکي، پس از منزل «يقظه» معرفي مي‌کند. ايشان در ادامة عبارت فوق، ضمن تأکيد بر مشکل بودن تحصيل توبة واقعي و صحيح براي سالكان، به اين نکته اشاره مي‌كند که آلودگي به گناه انسان را از ياد توبه غافل مي‌کند. و روشن است که تا انسان از اين خواب غفلت بيدار نشده و به‌عبارت‌ديگر، تا وقتي به مقام «يقظه» پا نگذارد، امکان ندارد که راهي به مرحلة دوم، يعني مقام «توبه» بيابد.
    برسالك طريق نجات و هدايت لازم است تنبّه‏ به‏ يك‏ نكتة‏ مهمه‏، و آن اين‏ است كه توفيق به توبة صحيحة كامله با حفظ شرايط آن... از امور مشكله است، و انسان كمتر مى‏تواند نايل به اين مقصد شود، بلكه دخول در گناهان، خصوصاً كبائر و موبقات باعث مى‏شود كه انسان را از ياد توبه بکلي غافل ‏كند (همان، ص 272و273).
    آية الله مظاهري نيز به پي‌روي از استاد خود، در بسياري از آثار خويش، «توبه» را به‌عنوان منزل دوم از منازل هفت‌گانة سلوک معرفي كرده است. علاوه بر آن، ايشان در اثري مستقل تحت عنوان «توبه»، به توضيح شرايط و ارکان توبه، راه‌کارهاي دست‌يابي به توبه و همچنين اقسام و مراتب آن پرداخته‌ است.
    منزل دوم‏: توبه‏؛ در منزل دوم، بايد يك حالت پشيمانى در مقابل خداوند براى سالك پيدا شود و بفهمد كه نياز به يك شست‌وشوى باطنى دارد (مظاهرى، 1390، 23/ همو، 1388، ص 21).
    سالک در مقام توبه، آهنگ رفتن به ميهماني خداوند دارد و مانند هر کس ديگري که مي‌خواهد به ميهماني برود ابتدا بايد خود را از آلودگى‏ها و ناپاكى‏ها پاك كند. گنه‌کار آلوده به انواع و اقسام پليدي‌ها امکان حرکت به‌سوي پروردگار را نخواهد داشت، مگر آنکه نخست در منزل توبه خود را پاکيزه کند.
    منزل دوم‏ بعد از توجه [يعني همان يقظه] «توبه»‏ است. كسى كه مى‏خواهد به خانة خدا برود و ميهمان او شود، بايد خود را از آلودگى‏ها و ناپاكى‏ها پاك كند و آنگاه به ملاقات معبود خويش‏ برود. به قول شاعر، «شست‌وشويى كن و آنگه به خرابات خرام» (حافظ شيرازى، 1385، ص 486)... امكان ندارد كسى با يك دنيا هوا و هوس، با يك دنيا گناه و معصيت، با يك دنيا نفس امّاره و در حالى كه صفات رذيله سراسر وجود او را گرفته و بر او چيره گشته است، نزد خداوند برود. چنين كسى بايد پاك و پاكيزه شود و به‌سوي خدا بازگردد (مظاهرى، 1389 ـ الف، ص 42و43).
    آيت‌الله مظاهري همچنين با توجه به اهميت خاصي که براي منزل «توبه» قايل است توضيح مي‌دهد که چگونه مي‌توان با توبة حقيقي، راه هزار سالة سلوک را يک ساعته پيمود (مظاهري، 1377، ص 125- 126؛ همو، 1377، ص 305- 306؛ همو، 1383، ص 138- 139).
    منزل سوم: تقوا 
    همان‌گونه که آموزه‌هاي ديني به فراواني از تقوا سخن به ميان آورده‌اند، در آثار اهل معرفت نيز از ابتدا اصطلاح «تقوا» يک اصطلاح داير و سائر بوده است.
    حارث محاسبي بخش‌هايي از کتاب خود را به مباحث «تقوا» اختصاص داده است. او تحت عناوين «باب معرفة التقوى‏ و ما هي»، «باب شرح التقوى» و «باب معرفة الورع» به تعريف و توضيح «تقوا و ورع» پرداخته است (محاسبي، 1420ق، ص 51-60؛‌ همو، 1986ص، 65))
    خلاصه تعريفي که محاسبي و ديگر عارفان به پي‌روي از شريعت اسلامي از «تقوا» دارند، پرهيز از ارتکاب معاصي و نزديک نشدن به گناهان مورد نهي خداوند است.
    کلاباذي و قشيري نيز به «تقوا» توجه جدي داشته و بخشي از کتاب التعرف و رساله قشيريه را به آن اختصاص داده‌اند (کلاباذي، 1371، ص 98- 99/ قشيري، 1374، ص 188). خواجه عبدالله انصاري نيز اگرچه عنوان «تقوا» را در کتاب منازل السائرين به عنوان منزلي خاص جاي نداد، ولي آن را ميدان شانزدهم از کتاب صد ميدان قرار داده است (انصارى، 1377، ج‏1، ص 269). روزبهان بقلي نيز «تقوا» را منزل بيست و هشتم از منازل السالکين کتاب مشرب الارواح خود جاي داده است (بقلي، 1426ق، ص 39).
    آيت‌الله مظاهري در موارد فراواني از آثار خود، بر اين مطلب، که «تقوا» منزل سوم از منازل هفت‌گانة سلوک است، تأکيد كرده است.
    منزل سوّم‏: تقوا؛ بعد از انجام توبه و پاك شدن سالك از گناه، در منزل سوم، روح خشيت از خداوند در عمق وجود او به حكومت خواهد رسيد (مظاهري، 1388، ص 22/ همو، 1390، ص 23/ همو، 1389 - ب، ص 32/ همو، 1377، ص 142و148و163و218و684).
    اصل معناى «تقوا» در منزل سوم،‏ خويشتن‌داري از مخالفت پروردگار است (مظاهرى، 1377، ص 142/ همو، 1387، ص1374). ترس از خداوند در اين منزل، چنان بر سالک چيره مي‌شود که به دنبال آن، روح و جسم و تمام اعضاي بدن خود را از آلودگي به گناهان برحذر مي‌دارد. (همو، 1377، ص 208 و 169). بر سالک است که در اين منزل، علاوه بر رعايت تمام واجبات و محرّمات، دورى از مكروهات و عمل به مستحبّات را نيز به‌اندازة توان و نشاط در برنامة خود داشته باشد. «تقوا يعنى‏ اهميت به همة واجبات، اجتناب از همة گناهان و محرّمات، و دورى از مكروهات، و عمل به مستحبّات به اندازة توان و نشاط» (مظاهرى، 1389ـ الف، ص 22؛ همو، بي‌تا، ص 1075). 
    آيت‌الله مظاهري همچنين در کتاب دروس اخلاق توضيحات مبسوط و مفصلي دربارة فوايد و نقش کليدي «تقوا» در سلوک عارفانه دارد(مظاهري، 1377، ص 318).
    مجموعة آنچه را در خصوص تقوا از کلمات آية الله مظاهري گذشت، مي‌توان در آثار استاد ايشان امام خميني نيز يافت. امام خميني، نيز براي تقوا در مسير سير و سلوک الي الله اهميت بسزايي قايل است. «ممكن است گفت كه انسان تا به مرتبة ايمان و تقوا نرسيده... شروع به سلوك‏ و سير إلى اللَّه نكرده و مقيم در بيت نفس است» (موسوي خمينى، 1388ـ ب، 20). ايشان «تقوا» و پرهيزگاري را ملازم با ترس و خشيت از خداوند متعال و در نتيجه، موجب قبولي اعمال نيک مي‌داند. به‌تصريح ايشان، تقوا يكى از عوامل بزرگ اصلاح نفوس به‌شمار مي‌رود؛ زيرا تمسک به آن موجب پالايش از آلودگي به گناهان است.
    خوف و ترس از حق‌تعالي موجب تقواى نفوس و پرهيزگاريست، و آن باعث شود كه قبول آثار اعمال را بيشتر نمايد... تقوا نفوس را صاف و پاك كند از كدورات و آلايش، و البته اگر صفحة نفوس از حجب معاصى و كدورات آنها صافى باشد، اعمال حسنه در آن مؤثرتر و اصابه به غرض بهتر نمايد، و سرّ بزرگ عبادات، كه ارتياض طبيعت و قهر ملكوت بر ملك... است، بهتر انجام گيرد. پس خشيت از حق را، كه مؤثر تام در تقواى نفوس است، يكى از عوامل بزرگ اصلاح نفوس و دخيل در اصابة اعمال و حسن و كمال آنها بايد شمرد (موسوي خمينى، 1388، ص324 و 325).
    درواقع، اصل «تقوا» از آن نظر که در درون خود، ترک مخالفت با حق و پالايش از آلودگي‌هاي گناه را دارد، مي‌تواند مقدمه‌اي مناسب براي مقام «تخليه» باشد؛ زيرا ـ چنان‌که خواهد آمد ـ در مقام «تخليه» نيز سخن از پالايش نفس از ناپاکي¬هاي نفس است. از اين¬رو حضرت امام راحل بر نقش کليدي تقوا پافشاري کرده، حتي «تخليه» را، که منزل بعدي است، از مراتب پيشرفتة اصل «تقوا» دانسته¬ است. ايشان تقوا و تخليه را در يک سياق توضيح مي¬دهد؛ زيرا انسان در فطرت خود، از هر نوع نقص و کمبودي بيزار است و اين بيزاري فطري پايه و اساسي است که منزل تقوا و همچنين تخليه بر آن بنا شده است.
    مَثَل تخلية‏ نفس از ملكات خبيثه، مَثَل تقواست... همان‌طور كه تقوا براى تنزيه از تَلويث است و اين تنزيه مقدّمه تكميل عمل است؛ همان‌طور تنزيه از ملكات خبيثه- كه يک‌مرتبه از تقواست، درصورتى كه معناى عام او را ملحوظ داريم- مقدّمة كمالات روحانى است كه ملكات حسنة فاضله است... و ما پيش‌تر ذكر كرديم كه تمام اساس شرايع حقّه، بر طبق دو فطرت الهيّه است كه يكى اصلىِ استقلالى است و آن فطرتِ عشق به كمال مطلق است كه اساس‏ خداخواهى است، و ديگرى تبعىِ استظلالى است كه آن فطرتِ تنفر از نقص است كه اساس تنزّه و تقواست، به معنى عامّ شامل آن. و تمام احكام شرايع، چه احكام قالبى و چه احكام قلبى بر اين دو اصل محكم الهى بنا نهاده شده است (موسوي خميني، 1387ـ ب، ص380).
    امام خميني، در شرح حديث سيزدهم از کتاب چهل حديث خود، به تفصيل دربارة منزل «تقوا»، مراتب و همچنين احکام سلوکي آن توضيحاتي ارائه داده است. ايشان در آنجا توضيح داده‌ که چگونه با تمسک به تقوا، راه سلوك براي سالک إلى اللّه آسان شده و رياضت او رياضت حق گرديده است، تا جايي که در خود، عشق به‌حق را مشاهده مي‌كند (ر.ک: موسوي خميني، 1388، ص209 به بعد).
    منزل چهارم: تخليه 
    پس از گذار از منزل «تقوا»، سالک به منزل چهارم از منازل هفت‌گانه، يعني مقام «تخليه» وارد مي‌شود.
    پيش از بررسي نگاه امام خميني، دربارة منازل «تخليه»، «تحليه»، «تجليه» و «فنا» به‌عنوان منازل چهارم، پنجم، ششم و هفتم، بجاست نگاهي اجمالي به ديدگاه اهل معرفت دربارة اين چهار منزل داشته باشيم.
    سه اصطلاح «تجلّى» و «تخلّى» و «تحلّى» - که تعبيري ديگر از همان «تجليه»، «تخليه» و «تحليه» است – و همچنين اصطلاح «فنا» از اصطلاحاتي است که از صدر اول عرفان اسلامي، مطمح‌نظر اهل معرفت بوده است. ابونصر سراج طوسي (م378 ق) در کتاب اللمع خود، اين اصطلاحات را از اصطلاحات جاري و رايج عرفان برشمرده (سراج طوسي، 1914، ص 333 و 334). و در توضيح آنها مي‌نويسد: تخلّي يا همان «تخليه» آن است که سالک از هر آنچه مزاحم راه اوست روي بگرداند و هم در ظاهر و هم در باطن خود، از آنها اعراض نمايد. و «تحلّي» يا همان «تحليه» آن است که سالک، رفتار و گفتار خود را شبيه پاکان و صادقان قرار دهد. و «تجلّي» يا همان «تجليه» تابش انوار الهي بر قلب عارفان است (همان، ص 362 و363). اما منظور از «فنا»، از ميان‌ برداشتن نفس و نديدن خود و افعال خود است (همان، 341).
    تعريف سراج طوسي از «تخليه»، «تحليه» و «تجليه» مقبول عارفان دوره‌هاي بعدي نيز قرارگرفته است. براي نمونه، قشيري و هجويري نيز همان تعريف سراج را پسنديده و در آثار خود مطرح کرده‌اند (قشيري، 1389، ص 53/ هجويري، 1375، ص 504- 505). بدين‌روي، تعاريف مذکور در طول تاريخ عرفان، رسميت کافي و لازم را در قاموس اهل معرفت يافت، به‌گونه‌اي که ابوحامد غزالي در احياء العلوم (غزالي، بي‌تا، ج‏6، ص9) و روزبهان بقلي در شرح شطحيات (بقلي، 1374، ص616 و 617) و ابن‌عربي (ابن عربي، بي‌تا، ج‏ 2، ص 132/ همو، 1367، ص9) و کاشاني (کاشاني، 1426ق-ب، ج‏1، ص259/ همو 1426ق-الف، 231) در مواردي از آثار خود نيز به همان تعاريف اشاراتي داشته‌اند. 
    توضيحات بيشتري نيز دربارة ديدگاه عارفان درخصوص اصطلاح عرفاني «فنا»، ذيل عنوان منزل هفتم خواهد آمد.
    پس ‌از اين مقدمه، به بحث اصلي خود، يعني بررسي نگاه امام خميني به منزل «تخليه» به‌عنوان منزل چهارم برمي‌گرديم:
    شاگرد ايشان، آية الله مظاهري در اين‌باره مي‌نويسد:
    منزل چهارم‏: تخليه‏؛ «تخليه» يعنى كندن و ريشه‏كن‏ كردن درخت رذالت از دل. سالك در اين منزل، رذايلى مانند حسادت، خودخواهي، دنياطلبي، رياست‌طلبي، هواپرستي و... را از وجود خود پاك مى‏نمايد. (مظاهرى، 1388، ص22). «منزل چهارم‏: تخليه‏؛ سالك در اين منزل، رذايلى مانند حسادت، خودخواهى، دنياطلبى، رياست‌طلبى، هواپرستى و... را از وجود خود پاك مي‌زدايد» (مظاهرى،1390، ص23). آية الله مظاهري در موارد متعدد ديگري نيز منزل «تخليه» را به عنوان منزل چهارم از منازل هفت¬گانة‌سلوک برشمرده است. (براي نمونه، ر.ک: همو، 1377، ص163و169و174و310).
    اساس اين منزل بر پالايش نفس از رذايل اخلاقي و همة ناپاکي‌ها‌ست. سالک بايد در اين مقام، دل را يكسره از صفات زشت و ناپسند و رذايل اخلاقى خالى ‌كند و ريشه‏هاى هرز همة صفات رذيله نظير حسد، بخل، كبر، ريا، تملّق و جاه‌طلبي را، كه ماية تيره‌بختى و سيه‌روزى آدمى است، از سرزمين قلب خود به دستِ همّت بَر‌كَند. درواقع، منزل «تخليه» مقدمه براي ورود به منزل بعدي، يعني «تحليه» است و از اين‌رو، سالک با تخلية دل خود از آلودگي‌ها، آماده مي‌شود که دل را عرصة كشتِ گُل‏هاى با طراوت فضيلت‏هاى انسانى گرداند و بدين سان از مرتبة تخليه به مقام بعدي، يعني «تحليه» پا بگذارد (ر.ک مظاهري، 1387، 18).
    امام خميني ، نيز بر نقش مهم مقام «تخليه» در مسير سلوک به‌سوي پروردگار تأکيد خاصي دارد. ايشان بر اين باور است که تا سالک خود را از آلودگي‌ها تخليه و پالايش نکند راهي به‌سوي حق متعال نخواهد يافت.
    بندة سالك، كه ارادة حضور به محضر حق دارد، بداند كه با رجز شيطان و رجس آن خبيث در محضر حق نتوان راه يافت و تا خروج از امّهات مذامّ اخلاقى، كه مبدأ فساد مدينه فاضله انسانيه است و منشأ خطيئات ظاهرّه و باطنيه است، دست ندهد، راهى به مقصد پيدا نكند و طريقى به مقصود نيابد (موسوي خمينى، 1388الف، 77).
    امام خميني، در ادامة عبارت فوق، براي روشن شدن اهميت منزل «تخليه» در سلوک، به اين نکته اشاره مي‌كند که شيطان با آن که در سلك كرّوبيان به‌شمار مى‏رفت، به خاطر آلودگي به رذايل و ملكات خبيث و ناپسندي همچون خودبينى و خودپرستي از مقام مقرّبان درگاه الهي تبعيد شد. حال، ما بازماندگان از كاروان عالم غيب و فرو رفتگان در چاه عميق دنيا چه طور مى‏توانيم با دارا بودن رذايل و ملكات خبيث شيطاني، لايق محضر قدس الهي گرديم؟ از‌اين‌رو، بر سالک است که قبل از هر چيز خود را از زشتي‌ها و آلودگي‌هاي نفساني پالايش و تخليه کند؛ چنانکه در يک معناي تاويلي، امر خداوند متعال به خلع نعلين در قرآن کريم «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْك‏» (طه: 12)، اشاره به کنارگذاشتن رذايلي از قبيل حبّ جاه و شرف است و از‌اين‌رو، تا سالك را بقايايي از انانيّت است، بر سرّ او حق تجلي نگردد (همان، 78)
    بر‌اين‌اساس، امام خميني بهرة سلوکي سالک را از آية شريفة «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر: 54) امر به تخليه از مجموعة ناپاکي‌ها دانسته، پس از توضيح مراتب اوليه، متوسط و نهايي منزل «تخليه» مي‌نويسد: 
    «و چون بدين مقام [يعني بالاترين مراحل منزل تخليه] رسيدى، از تصرف شيطان خبيث مخبث خارج شدى، و از رجز و رجس [يعني آلودگي و ناپاکي] هجرت كردى، و لايق حضور درگاه جليل و مخلّع شدن به خلعت خليل گرديدى» (موسوي خمينى، 1388 ـ ب، 54)‌.
    ناگفته نماند که امام خميني معمولاً در توضيح اين فراز از مناجات شعبانيه «الهى هَبْ لى‏ كَمالَ الْانْقِطاعِ الَيْك‏» (ابن‌طاووس، 1409ق، ص687) نيز به‌نوعي، مباحث مربوط به منزل «تخليه» را مطرح كرده است (موسوي خمينى، 1387ـ الف، 37/ همو، 1388ـ ب، 38/ همو، 1378، ج‏12، ص507؛ ج‏18، 443).
    منزل پنجم: تحليه 
    «تحليه» در لغت، به معناي زينت کردن و آراستن است. پس‌ از آنکه سالک در منزل تخليه، وجود خود را از لوث رذايل اخلاقي و آلودگي‌هاي نفساني پاک کرد نوبت به آن مي‌رسد که در منزل «تحليه»، خود را به فضايل اخلاقي بيارايد. بر‌اين‌اساس، آية الله مظاهري «تحليه» را پنجمين منزل از منازل هفت‌گانة سلوک معرفي مي‌کند.
    منزل پنجم: تحليه؛ پس از ريشه‏كن كردن رذيلت‏ها، مملكت دل سالك به زيور شجرة طيبة فضايل اخلاقى آراسته مى‏شود و به‌مرور زمان، درخت فضايل را در وجود خويش بارور مى‏كند (مظاهرى، 1390، ص23؛ همو، 1388، ص22؛ همو، 1377، ص169و174و175و176).
    بنيادِ مرتبتِ «تحليه» آراستن دل به خصايص زيبا و فضايل عاليه، نظير خيرخواهى، سخاوت، گشاده‌دستي، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و... است. سالك راه دوست بايد بكوشد تا خويشتن را به فضايل اخلاقى بيارايد (مظاهري، 1387ـ ب، 18).
    با مقايسة دو مقام «تخليه» و «تحليه»، اين نکته روشن مي‌شود که در نگاه عارفان، مقام «تخليه»، مقدمة مقام «تحليه» است، به‌گونه‌اي که مطلوبيت تخليه به خاطر مطلوب بودن مقام تحليه است. آية الله مظاهري به پي‌روي از استاد خود، امام خميني‌، بر اين نكته تأکيد دارد. به تعبير ايشان (مظاهري، 1386، ص241؛ ر.ک: صدرالمتألهين، 1366، ج‏2، ص176). «قرآن مى‌گويد: تا «تخليه» نباشد، يعنى رفع صفات رذيله نشده و ديو بيرون نرود، «تحليه‏»، يعنى صفات خوب پيدا نمي‌شود». همان‌گونه که در زميني که علف¬هاي هرز سراسر آن را فراگرفته باشد زمينة رشد مطلوب هيچ بذري وجود ندارد. اما اگر اين زمين از لوث وجود هرزه‌ها تخليه شود، مي¬تواند بهترين بذرها را در خود بپروراند. دل آدمي نيز اگر با رسوخ اخلاق زشتي همچون حسد و ديگر رذايل اخلاقي ناپاک شده باشد زمينه‌اي براي زينت کردن آن به فضايل اخلاقي نخواهد داشت، مگر آنکه از زشتي‌ها تخليه گردد.
    امام خميني نيز ـ همان‌گونه که گذشت ـ مقام «تخليه» را زمينه‌ساز مقام «تحليه» دانسته، مي‌نويسد: «تخليه‏ مقدمة تحليه است» (موسوي خميني، 1388ـ الف، ص297). دوگانة تخليه و تحليه در نگاه ايشان آن‌قدر مهم است که گاهي ايشان مجموعه مراحل سلوک را در اين دو خلاصه کرده است. ايشان در آثار خود، گاهي از دوگانة تخليه و تحليه با تعبير «دفع رذايل و قبايح از ساحت نفس» و «زينت کردن نفس با فضايل و مکارم» (لنگرودي، 1386، ج‏3، ص147) و گاهي با تعبير «خارج کردن اخلاق فاسده و ملكات زشت از ساحت نفس» و «متحلّي و زينت کردن روح با جميع محاسن و ملكات حسنه» (موسوي خمينى، 1388، ص139) و گاهي با تعبير «تهذيب و پالايش باطن» و «تحلية‏ سرّ» (همان، ص413) و گاهي با تعبير «تخلية‏ نفس از امور دنيّه» و «محلاً نمودن آن به اخلاق پاكيزه و ملكات عاليه» (همو، 1388ـ الف، ص294) و گاهي نيز با تعبير «تخلّي و تصفيه و تنزيه نفس از مهلكات» و «تحلّي و تکميل آن به منجيات» (همو، 1387ـ ب، ص57) ياد کرده است.
    منزل ششم: تجليه 
    پس از آنكه سالک در مقام «تخليه»، درخت پليدي‌ها و رذالت‌ها را به‌طور كلّى از دل خود ريشه‌كن كرد و قلب خود را از آلودگى‏ها و رذايل، طاهر و مطهّر ساخت و بعد از آنکه در مقام «تحليه»، درخت فضايل اخلاقى را به‌جاي آن بارور كرد، به مقام بعدي، که «تجليه» نام دارد، پا مي‌گذارد. در اين مقام، قلب سالك به نور خدا منوّر مي‌شود و خداوند متعال به او نورانيتي ويژه عنايت مي‌فرمايد: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشى بِهِ فِى النَّاسِ»‏ (انعام: 122)؛ و براي او نورى قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود. درواقع، سالک با پاک‌سازي دروني خود از تاريکي‌هاي رذايل و سپس آراستن آن با فضايل، خانة دل خود را براي پذيرايي از صاحب اصلي آن، يعني خداوند متعال، آماده کرده است. «قَلبُ المومن عَرش الرَّحمن‏» (مجلسى، 1403ق، ج ‏55، ص39). در اين مرحله، قلب سالک آمادگي‌هاي لازم براي دريافت پرتو تجلّي الهي را به دست آورده و روشن است که «ديو چو بيرون‏ رود فرشته درآيد» (حافظ شيرازى، 1385، ص350؛ ر.ک: مظاهرى،1387ب، 21و22؛ 1389الف، 54؛ 1387الف، 149). بنابراين، در شمارش منازل هفت‌گانة سلوکي، «تجليه» در جايگاه ششم قرار دارد.
    بحث ما در منزل ششم‏ بود؛ يعني «تجليه»...؛ يعنى اگر انسان پيمود راه را، مى‏رسد به آنجا كه نور خدا در دل او حكم‌فرما مى‏شود؛ پروردگار عالم او را از ظلمت‌ها مى‏كشاند به نور مطلق. «اللهُ وَلىُّ الذَّين ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظّلُماتِ الَى النّور». آن كسانى كه خدا دوست آنهاست، آن كسانى كه سرپرست دل آنها خداست، نه چيز ديگرى، نه كس ديگرى. آن كسى كه درك كرده است خدا ولىّ اوست، نه طاغوت، نه كس ديگرى، نه چيز ديگرى؛ وقتى چنين شد آن خدا، اين را مى‏كشاند از ظلمت‌ها به نور (مظاهرى، 1377، ص181؛ ر.ک: همو، 1388، ص22؛ همو، 1390، ص23؛ همو، 1377، ص183؛ همو، 1389ـ الف، ص54)).
    امام خميني نيز مكرر در آثار عرفاني خود، به مقام «تجليه» و همچنين برخي مقدمات و شرايط لازم براي رسيدن به اين مقام اشاره دارند.
    در نگاه ايشان، قلبْ محل دريافت تجلي‌هاي خاص الهي است، و در مقام «تجليه»، نور خداوند بر دل عارف پرتوافکن مي‌گردد. سالک پس از آنکه دل خود را از تمام پليدي‌هاي اهريمني و شيطاني زدود، شايستة دريافت پرتوهاي تجليات الهي مي‌شود و اين يعني آنکه به مقام «تجليه»، باريافته است. امام خميني بر اين نکته تأکيد دارد که باريابي به مقام تجليه و بهره¬مندي از پرتوهاي تجليات الهي بدون کوتاه کردن دست شيطان رجيم از مملکت قلب ـ که در مقام تخليه صورت مي¬گيرد ـ امري ناممکن است: و چون دست تصرّف شيطان را از مملكت قلب‏، كه منزلگاه خاص حق است، كوتاه نمود و قلب خود را خالص براى تجلّيات‏ حق نمود و غير حق را، كه ابليس راه است، در آن راه نداد، مساجد ظاهره و باطنه و امكنه ملكيه و ملكوتيه مباح براى او گردد و صلات او صلات اهل معرفت گردد (موسوي، خمينى، 1388ـ الف، ص107).
    پس بر سالك الى اللّه لازم است كه در وقت تطهير از ارجاس صوريّه، از امّهات رذايل و ارجاس باطنية شيطانيه خود را تطهير كند، و با آب رحمت حق و ارتياض شرعى، مدينة فاضله را شست‌وشو دهد، و تصفية قلب‏، كه محلّ تجلّى‏ حقّ است، نمايد؛ و خلع نعلين حبّ جاه و شرف نمايد، تا لايق دخول در وادى مقدّس «ايمن» گردد، و قابل تجلّى‏ ربّ شود. و تا تطهير از ارجاس خبيثه حاصل نيايد، تطهير از احداث ممكن نشود؛ زيرا كه تطهير ظاهر، مقدّمة تطهير باطن است... تا سالك را بقايايي از انانيت است، تجلّى حق بر سرّ او نگردد (موسوي خمينى، 1388ـ الف، ص78)
    امام خميني مرتبة نهايي طهارت واقعي را پاکي قلب دانسته، آن را از طريق تسليم دل به خداوند امکان‌پذير مي‌داند. چنين قلبي به مقام «تجليه» باريافته است؛ يعني روشن از دريافت پرتو انوار الهي گشته و در پي روشنايي دل، همة وجود سالک به نور الهي روشن مي‌شود و در نتيجه، به‌جايي مي‌رسد که جز خدا نبيند.
    و مرتبة سوم [طهارت] طهور قلبى‏ است، كه آن عبارت است از: تسليم نمودن قلب‏ را به حق. و پس از اين تسليم، قلب نورانى شود، بلكه خود از عالم نور و درجات نور الهى گردد. و نورانيت قلب به ديگر اعضا و جوارح و قواى باطنه سرايت كند، و تمام مملكت «نور و نور على» نور شود، تا كار به‌جايي رسد كه قلب الهى لاهوتى شود، و حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر [اين قلب] تجلّى‏ كند (همان، ص61).
    منزل هفتم: فنا
    آخرين و عالي‌ترين منزل از منازل هفت‌گانه منزل «فنا» است که از آن به منزل «لقا» نيز ياد مي‌شود. از آن رو که توضيح و تبيين مقام «فنا» مجال مستقلي مي‌طلبد که از حوصلة اين تحقيق خارج است، از‌اين‌رو، به ناچار، نگاهي اجمالي به ديدگاه عارفان دراين‌باره مي‌افكنيم:
    اصطلاح عرفاني «فنا» ريشه در صدر اول عرفان اسلامي دارد؛ چنان‌که سلمي، ابوسعيد خراز (م279ق) را اولين کسي مي‌داند که اين اصطلاح را وارد قاموس عارفان کرد (سلمى، 1424ق، ص183). دربارة «فنا» مي‌توان مباحث گسترده‌اي در منابع عرفاني مشاهده کرد، تا جايي كه حتي عارفان متقدمي همچون جنيد بغدادي (م298ق) کتاب مستقلي دراين‌باره و احکام پيراموني آن دارند.  عارفان شاخصي همچون کلاباذي در التعرف (کلاباذي، 1371، 123-132) و هجويري در کشف المحجوب (هجويري، 1375، 311-317) و قشيري در رسالة مشهور خود (قشيري، 1374، ص139-141) بخش قابل توجهي را به مباحث «فنا» و «بقا» اختصاص داده‌اند. خواجه عبدالله انصاري هم «فنا» را در منزل نود و دوم از منازل السائرين (انصاري، 1417ق، ص135) خود جاي داد.
    اهل‌معرفت «فنا» و احکام و ويژگي‌هاي آن را با رويکرد هستي‌شناسانه و در علم عرفان نظري مورد تحليل و بررسي قرار داده‌اند. اما آنچه براي ما در اين بخش مهم است احکام و ويژگي‌هاي سلوکي «فنا» به عنوان منزل نهايي در مسير سلوک الي الله است.
    همة عالم در نگاه عارفان، فاني و هالک است و بقا منحصر در ذات حق متعال است، و سالک بايد با گذار از انواع حجاب‌ها و در نهايت، با شکستن بت نفس خود، که بزرگ‌ترين حجاب است، به مقام فنا دست يابد، تا فناي خود و همة مخلوقات و بقاي حق متعال را مشاهده کند. خلاصه و جان کلام امام خميني، در تعريف «فنا» آن است که انسان به مرحله‌اي برسد که از تمام انانيت‌ها و تقيدات دست و پاگير ناشي از حب نفس رهايي يافته باشد.
    ميزان در كمال، معرفت اللَّه است كه اخيرة مراتب آن فناي مطلق است كه ترك تعيّنات و رفض غبار انانيت‏ و انيّت است- رزقنا اللَّه و جميع المؤمنين (موسوي خميني، 1387ـ ب، ص261).
    به باور حضرت امام، سالک تا به مقام «فنا» راه نيافته باشد، به حقيقت عبوديت راهي ندارد؛ زيرا حجاب انانيت، که همان حجاب نفس و خودپرستي است، مانع او از عبوديت حقيقي است.
    حقيقت عبوديّت... فنا در حضرت ربوبيّت است... و تا [سالک، محجوب] در حجاب انيّت‏ و انانيت است در لباس عبوديت نيست، بلكه خودخواه و خودپرست است و معبود او هواهاى نفسانية اوست (همو، 1388ـ ب، ص88).
    بنابراين، بنياد منزل «فنا» بر آن است که سالک به مقامي برسد که از همة حجاب‌ها عبور کرده و حتي انيت و انانيت او نيز مانع لقاي حق متعال نباشد. سالک در اين مقام، چيزي جز خدا و جلوه‌هاي او نخواهد ديد. عارف به اين منزل که مي‌رسد هم‌نوا با حضرت امام مي‌شود:
    سر زلفت به کناري زن و رخسار گشا
            تا جهان محو شود خرقه کشد سوي فنا

    ما همه موج و تو درياي جمالي، اي دوست
            موج درياست عجب آنکه نباشد دريا

    (همو، 1387، ص43)
    امام خميني، در موارد متعددي بر نهايي بودن منزل «فنا» در مسير سلوک الي الله تصريح کرده‌ است. آية الله مظاهري هم بارها در آثار خود از «فنا» با عنوان منزل هفتم از منازل هفت¬گانة سلوکي ياد کرده¬ است: «در منزل هفتم، سالك، فانى فى الله مى‏شود و به لقاى پروردگار نايل مى‏آيد» (مظاهري، 1388، ص23؛ همو، 1377، ص127و 188). به باور امام راحل (موسوي خميني، 1387- ب، ص57 و 58) تخليه، تحليه، و حتي تجليه و بهره‌مندي از پرتو تجليات الهي و بلکه همة عبادات و رياضت‌ها، همه مقدمه براي رسيدن سالک به کمال معرفت و عرفان است و آن هم حاصل نمي‌شود، مگر با وصول سالک به حق متعال در منزل «فنا»، که از آن به «منزل توحيد» و «منزل تفريد» نيز ياد مي‌شود. در واقع، منازل پيش از «فنا»، کمالات متوسط به شمار مي¬روند و اما کمال نهايي را بايد در منزل فنا جست. چنان‌که گذشت، اين منزل، به تعبير پير جماران، نقطة غايت القصواى سير انسانى و مُنتَهَى النهايه سلوك عرفانى و آرزوي هر سالکي است.
    نتيجه‌گيري
    در نگاه امام خميني، مي‌توان منازل سلوک الي الله را در قالب هفت مرحلة کلي يا همان هفت شهر عشق تبيين کرد. آية الله مظاهري از منازل هفت‌گانة مورد اشارة استاد خود، تقريري موفق و کاملاً همسو با مباني حضرت امام ارائه داده‌ است. حضرت امام «يقظه» را اولين منزل سلوک دانسته و پس از آن، منزل بعدي را «توبه» برشمرده‌اند. ايشان در ادامه، بر نقش کليدي تقوا پافشاري کرده و حتي «تخليه» را نيز از مراتب پيش‌رفتة اصل «تقوا» ـ به معناي عام آن ـ دانسته است. پس از آن تخليه را مقدمة تحليه و آن را را مقدمة تجليه معرفي مي‌کند. اما منزل «فنا» غايت القصواي سلوک است. از‌اين‌رو - چنان‌که گذشت - آية الله مظاهري منازل هفت‌گانة سلوک را از ديدگاه استاد خود امام خميني، و به پي‌روي از ايشان، در قالب الگويي مترتب بر هم، که از يقظه شروع شده و به دنبال آن توبه، تقوا، تخليه، تحليه، تجليه و فنا قرار گرفته است، معرفي مي‌کند. شواهد متعددي از آثار امام خميني بر اين نگاه هفت‌گانه به منازل سلوکي گواهي مي‌دهد. انسان پيش از سلوک، در مرتبة طبيعت و عالم ماده، محبوس است. سالک مبتدي از همين مبدأ، سلوک خود به سوي الله را شروع مي‌كند و پس از طي هفت مرحلة کلي، که در الگوي مورد نظر حضرت امام گذشت، به مقصد، که همان «فنا» و «لقاء الله» است، مي‌رسد و بدين‌سان، از مرتبة طبيعي انسان الحيوان به مقام انسان کامل راه مي‌يابد(ميري، 1390).
    الگوي مورد نظر امام خميني از هفت مرحلة اساسي سير و سلوک را مي‌توان در قالب نمودار ذيل به تصوير کشيد:

    همچنين مي‌توان نقشة راه براي سالک در هفت شهر عشق را، به گونه‌اي مستند به سخن پير جماران و شاگرد ايشان، آية الله مظاهري، در جدول ذيل ترسيم کرد:
    تعريف:    بيداري از خواب غفلت    بازگشت از گناهان به سوي خداوند    پارسايي در برابر گناه    پيراستگي از رذائل    آراستگي به فضائل    راه¬يابي به مکاشفات    عبور از انانيت و رسيدن به لقاءالله
    گزيده¬اي از کلام امام خميني    از خواب غفلت بيدار شويد.. قدم اول در سلوك «يقظه‏» است     و چون ارتكاب معاصى كند... پس از منزل يقظه به منزل توبه وارد [شود]     تقوا براى تنزيه از تَلويث [گناهان] است و اين تنزيه مقدّمه تكميل عمل است     دفع رذائل و قبايح از ساحت نفس     زينت کردن نفس با فضائل و مکارم     سالك پس از آن كه متسنّن به سنن الهيّه [شد]...كم كم از انوار غيبيه الهيه در مرآت قلبش تجليّاتى‏ حاصل شود     تا خويشتنى، به وصل جانان نرسى
    ****
    خود را به رهِ دوست فنا بايد كرد
    گزيده¬اي از کلام آية الله مظاهري    منزل اوّل‏: يقظه‏ (بيدارى)؛ اين حركت، از يقظه‏ كه همان توجّه و تفكّر است شروع مى‏شود.    منزل دوّم‏: توبه‏؛ در منزل دوّم بايد يك حالت پشيمانى در مقابل خداوند براى سالك پيدا شود.    منزل سوّم‏: تقوى‏؛...در منزل سوم روح خشيت از خداوند در عمق وجود او به حكومت خواهد رسيد.    منزل چهارم‏: تخليه‏؛ تخليه يعنى كندن و ريشه‏كن‏ كردن درخت رذالت از دل.    منزل پنجم: تحليه؛ پس از ريشه‏كن كردن رذيلت‏ها، مملكت دل سالك، به زيور شجره طيبه فضائل اخلاقى آراسته مى‏شود    منزل ششم‏... يعني تجليه... يعنى اگر انسان پيمود راه را، مى‏رسد به آنجا كه نور خدا در دل او حكم‌فرما مى‏شود    در منزل هفتم سالك، فانى فى الله مى‏شود و به لقاى پروردگار نائل مى‏آيد.
    جدول مراحل کلي سير و سلوک بر اساس مدل مورد نظر امام خميني

    References: 
    • ابن‌طاووس، على‌بن موسى، 1409، إقبال الأعمال، چ دوم، تهران، دار الكتب الإسلاميه.
    • ابن‌عربى، محيى‌الدين، (بي‌تا)، الفتوحات المكية (اربع مجلدات)، بيروت، دار الصادر.
    • ـــــ ، 1367، مجموعة رسائل ابن عربى (مجلدان)، بيروت، دار‌احياء التراث العربى.
    • موسوي خمينى، روح‌الله، 1388الف، آداب الصلاة (آداب نماز)، چ شانزدهم، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، 1387الف، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس(تقرير بيانات امام خمينى(س))، چاپ هجدهم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، 1388ب، سر الصلاة (معراج السالكين و صلاة العارفين)، چ سيزدهم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، 1388، شرح چهل حديث(اربعين حديث)، چ چهارم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ــــ ، 1387، شرح حديث جنود عقل و جهل(طبع جديد)، چ دوازدهم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، 1378، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، 1387، ديوان اشعار، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، 1386، مصباح الهداية إلى الخلافه و الولاية، چاپ ششم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • انصارى، خواجه عبدالله، 1417، منازل السائرين،‌، قم، دار‌العلم.
    • ـــــ ، 1377، مجموعه رسائل فارسى خواجه عبد‌الله انصارى، چ دوم، تهران، توس.
    • بقلى شيرازى، روزبهان، 1374، شرح شطحيات، چ سوم، تهران، طهورى.
    • ـــــ ، 1426، مشرب الأرواح، بيروت، دار‌الكتب العلميه.
    • حافظ شيرازى، خواجه شمس الدين محمد، 1385، ديوان حافظ، چ چهارم، تهران، زوار.
    • حسن زاده آملى، حسن، 1373، انه الحق، قم، قيام.
    • رياض، محمد، 1370، احوال و آثار مير‌سيد على همدانى (شش رساله)، چ دوم، پاكستان، مركز تحقيقات فارسى ايران و پاكستان.
    • سلمى، محمد بن‌الحسين، 1424، طبقات الصوفية(السلمى)، چ دوم، بيروت، دار‌الكتب العلميه.
    • سراج طوسى، ابونصر، 1914، اللمع فى التصوف، ليدن، مطبعة بريل.
    • شاه آبادى، محمد علي؛ ويسى، زاهد، 1386، رشحات البحار، تهران، پژوهشكده فرهنگ و انديشه اسلامى.
    • صدرالمتألهين، محمد، 1366، شرح أصول الكافي(صدرا)، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى.
    • غزالى، ابوحامد محمد، (بي تا)، إحياء علوم الدين، بيروت، دار الكتاب العربى.
    • قشيرى، ابوالقاسم عبد الكريم، 1389ق، اربع رسايل فى التصوف، بغداد، مطبعة المجمع العلمى العراقى.
    • ـــــ ، 1374، الرسالة القشيرية، قم، بيدار.
    • کاشاني، عبد الرزاق، 1426الف، اصطلاحات الصوفية، ، بيروت، دار الكتب العلميه.
    • ـــــ ، 1385، شرح منازل السائرين، چاپ سوم، قم، بيدار.
    • ـــــ ، 1426ق- الف، كشف الوجوه الغر لمعانى نظم الدر، بيروت، دار الكتب العلميه.
    • ـــــ ، 1426ق-ب، لطائف الأعلام فى إشارات أهل الإلهام،‌، قاهره، مكتبة الثقافة الدينية.
    • كلاباذى، ابو بكر محمد؛ شريعت، محمد جواد، (1371)، كتاب التعرف، چاپ اول، تهران، انتشارات اساطير.
    • لنگرودي، سيدمحمدحسن مرتضوي، (1386)، جواهر الأصول، چاپ دوم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • محاسبى، حارث بن اسد، (1428)،آداب النفوس، بيروت، مؤسسة الكتب الثقافية.
    • ـــــ ، 1420، الرعايه لحقوق الله، مصر، دار اليقين.
    • ـــــ ، 1986، الوصايا، بيروت، دار الكتب العلميه.
    • مجلسى، محمد‌باقر، 1403، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، چ دوم، بيروت، دار‌إحياء التراث العربي.
    • مظاهرى، حسين، 1387الف، احكام عمره مفرده، چ دوّم، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، 1387ب، اسرارحج، چ دوّم، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، 1389الف، اعتكاف، سلوك منتظران، چ سوّم، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، 1383، جهاد با نفس، چ هشتم، قم، فدك فاطمى.
    • ـــــ ، 1377، دروس اخلاق، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، بي¬تا، دروس اصول، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، 1387ج، دروس فقه، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، 1389ب، راهكارهاى عملى درمان وسواس، چ پنجم، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا (س). 
    • ـــــ ، 1390، سير و سلوك؛ توبه، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، 1388، سير و سلوك؛ يقظه، چ دوّم، اصفهان، مؤسسه فرهنگى مطالعاتى الزهرا(س).
    • ـــــ ، 1386، عوامل كنترل غرائز در زندگى انسان، چ سيزدهم، تهران، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر.
    • ـــــ، 1385، «شخصيت اخلاقي امام در گفت‌وشنود شاهد ياران با آية الله العظمي حسين مظاهري»‌، شاهد ياران ش 7.
    • ميري، محمد، 1390، مقاله «نسبت انسان کامل با انسان الحيوان در علم النفس ابن عربي»، حکمت عرفاني، ش 1.
    • نهاوندى البغدادى‌، جنيد‌بن محمد، 1425ق، رسايل الجنيد، دمشق، دار اقرأ للطباعه و النشر و التوزيع.
    • هجويرى، ابوالحسن على، 1375، كشف المحجوب، چ چهارم، تهران، طهورى.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میری، محمد.(1396) هفت مرحله‌ی اساسی سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی ره. فصلنامه انوار معرفت، 6(1)، 6-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد میری."هفت مرحله‌ی اساسی سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی ره". فصلنامه انوار معرفت، 6، 1، 1396، 6-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میری، محمد.(1396) 'هفت مرحله‌ی اساسی سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی ره'، فصلنامه انوار معرفت، 6(1), pp. 6-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میری، محمد. هفت مرحله‌ی اساسی سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی ره. انوار معرفت، 6, 1396؛ 6(1): 6-22